دیار ِقاصدک
دیار ِقاصدک

دیار ِقاصدک

هفدهمین گام بسوی حق تعالی

گلنماز روزه هاتون قبول حق. قلب 

امروز بخاطر آپ امشب همش تصادف بود در حُسن ِ تصادف!! 

میخواستم در مورد این رسم ِ افطاری دادن ها بگم و اینکه درعین حال هستند کسانیکه از بیخ گوششون غافلند و یا مدتهاست ازهمدیگه قهر! که دیدم خانوم معلم عزیز همین موضوع را آپ کرده با این وجود داشتم رو همین موضوع تمرکز میکردم! که دیدم یه ایمیل ِ صوتی! برام اومده.گرچه در آموزه های دینی خودمون بسیار و به وفور احادیث و روایات مبنی بر نیکی کردن بی چشمداشت و سینه را خالی از کینه ی دیگران کردن ، داریم اما بدندیدم داستان روایت گونه و کوتاه زیر که به زبان امروزیه! را تقدیم کنم. وباز گرچه! اکثر گفته ها تکراریه بقول خانوم معلم: 

بعضی چیزا رو لازمه هزار بار تکرار کرد تا بر دل و جان انسانها اثر کنه 

کاروان عمر ، خیلی زود در گذره و یهو تا میایی بخودت بجنبی برای دوست داشتن و عشق ورزیدن، میبینی دیگه زمان نداری!پس: 

تا که دستت میرسد کاری بکن 

لازم به ذکره چون نمیدونم راضی بنام بردن بودند اون دوست یانه پس ازهمینجا از لطفشون تشکر ویژه میکنم.  

دو دوست در بیابانی همراه و همقدم بودند که در جایی بین دو دوست بحثی درگرفت 

و باهم درگیر شدند.این برخورد آزار دهنده بود و یکی از آنها آسیب دید! 

دوستی که آسیب دیده بود چیزی نگفت و بر روی ماسه های بیابان نوشت: 

امروز بهترین دوستم مرا آزار داد 

آن دو به راه خود ادامه دادند و به برکه ای رسیده و تصمیم به شنا کردن گرفتند! 

هنگام شنا دوستی که آزرده شده بود،در گل و لای گرفتارشد و همان دوست وی را نجات داد. 

پس از بهبودی دوست نجات یافته بر روی تکه سنگی نوشت: 

امروز بهترین دوستم مرا نجات داد 

دوستش از وی پرسید:سبب چیست که هنگام آزردگی بر روی ماسه ها نوشتی؟! 

 و در وقت نجات، بر روی سنگ نوشتی؟! 

گفت:هنگامی که کسی ما را می آزارد باید بر ماسه ها نوشت تا باد بزودی آن را پاک کند اما وقتی کسی برما نیکی کردباید بر روی سنگ نوشت تا هیچ گاه از بین نرود.! 

بیاموزیم که درد و دشواری ها را روی ماسه و تجربه های خوب و نیک را بر روی سنگ بنویسیم 

برای یافتن یک دوست خوب یک دقیقه وقت صرف کن 

برای قدردانی از او یک ساعت 

برای دوست داشتن ِ او یک روز را صرفش کن. 

اما برای فراموش کردن او یک عمر را مصروفش دار.  

توکه آهسته میخوانی قنوت گریه هایت رامیان ربّنای سبزدستانت،دعایم کن

 

 

التماس دعای خیر.تابعد ، یاعلی مدد

خدایا 

تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ، 

 

 تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ، 

 

 تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ، 

 

 تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم  

 

 تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟ 

 

طاعات و عباداتتون قبول

 

شانزدهمین گام بسوی معبود

سلام و نماز روزه هاتون قبول

به همین سادگی ۱۵ روز گذشتخدا کنه بتونیم از روزهای باقیمونده بهره کافی و وافی را 

برده و نیاد روزی که ببینیم رمضان،ماه بزرگ و سراسر رحمت خدا، اومد و رفت و دستهای ما 

خالی به آسمان رفت و خالی برگشتکه اگر خالی برگرده مشکل ازماست ولاغیر! 

«گر گدا کاهل بوَد تقصیر صاحب خانه چیست؟!» 

 

 اینک این ،دستهای من و آن ،  آسمان تو
اینک این ، دست خالی من وآن ، لطف بیکران تو
هر سو که رو کنم آن رو به سوی توست
این آب چشـم من اکنون ز جـوی توست
صـد بار پـر شـده جسـمـم ز لطف تو 

وین دست خالی ام اینک ، به سوی توست

 

انس بن مالک گوید:
«یکی از کنیزان امام حسن(ع) شاخه‌ی گلی را به آن حضرت اهدا کرد.
امام(ع) آن گل را گرفت و به او فرمود:
«تو را در راه خدا آزاد کردم.»
من به حضرت گفتم: 

«ای پسر رسول خدا، آیا براستی به خاطراهدای یک شاخه گل ناچیز او را آزاد کردید؟»
امام فرمود: «کمال الجود بذل الموجود» 

“نهایت بخشش آن است که تمام موجودی (دارایی و هستی) خود را ببخشی” 

و آن کنیز از مال دنیا جز آن شاخه‌ی گل را نداشت.
خداوند در قرآنش فرموده: 

«وَ إذا حَیّیتم بتحیَّه فحیّوا بأحسن مِنها اَو رُدّوها» (سوره نسا؛آیه 86) 

“هر گاه کسی به شما تحییت گوید او را همان گونه و بلکه بهتر پاسخ دهید.”
پاسخ بهترِ بخشش او، همان آزاد کردنش بود.» 

مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج4، ص18  

 

 

 

یارب دل پاک و جان آگاهم ده   

آه شب و گریهء سحرگاهم ده  

    

در راه خود اول ز خودم بی خود کن  

بیخود که شدم ز خود بخود راهم ده    

 

 طاعات و عباداتتون قبول 

  التماس دعا تا بعد یاعلی مدد