دیار ِقاصدک
دیار ِقاصدک

دیار ِقاصدک

گنجشک های عاشق

سلام 

در طی گذر و سفر از این کرهء ارضی که خود بخشی از زندگی نام دارد! 

روزهایی پیش میاد و میبینی که دوست نداری از خاطرت محو بشه!. 

در لایه لایه های سلولهای خاکستریت ثبت میشه و هرچندهم در گذر از این 

عمرِ پُر مخاطره سختی ببینی،نه تنها یادت نمیره بلکه یادآوریش باعث مسرّت و 

بهجت قلبی ات میشه!.سه روز از این روزهاست که برات شادی آفرینه! 

دوران نامزدی و ازدواج خودتتولّد ِ فرزندتازدواج فرزندت 

انگار همین دیروز بودکه گریان پا به کره خاکی گذاشت و جمعی شاد 

از این طفل ِ گریان ازسفر!.مادر برای زایمان بیمارستان خانوادهء ارتش، 

شب را بسر بُرد و تو در راه بازگشت به خانه زیر لب زمزمه میکردی: 

پسرم وقتی که تو دنیا بیای چراغ خونه مو روشن می‌کنی
پسرم وقتی بیای با خنده‌هات  به دلم رنگ جوونی می‌زنی 

باوجودیکه قلباً دوست داشتی دخترباشه اما خب! هم به دلت افتاده بود پسره! 

و هم بنا به دیدی خرافاتی دربین فامیل که:بچه اوّل باید پسر باشه تا عصای 

پیری و کوریت باشه!.اما توپسر رابرای دستگیری نمیخواستی وباخودمیگفتی:

نیاد روزیکه محتاج عصا بشم! اما خب انشاالله که پسره: 

پسر، پسر زندگیم رو پُر می‌کنه پسر، پسر قند عسل می‌شی برام
عصای دستم می‌شی تا بزرگ شدی من از خدا غیر تو چیزی نمی‌خوام 

از اطاله کلام خوشت نمیاد! شایدم اقتضای سن و ساله که دیگه حوصلهء توضیح نداری!

خب این مراحل را همه پشت سر گذاشتن!.گِله ای نیست ! گرهم گِله ای هست دگر حوصله ای

نیست!.شایدم این روزآ وقتشو نداری! پس به اجمال به عقب برمیگردی!.روزگار به تندی ِبرق

و باد میگذره و بچه ها بزرگ میشن.امّا فقط بچه ها بزرگ میشن!.چون لااقل از لحاظ ظاهری

اکثراً بهت میگن:امّا بهت نمیاد عروس دار بشی هااا

خلاصه..، بچه ها برا همیشه به چشم والدین بچه اند و مثل جوجه گنجشکها با دهان ِهمیشه

باز شون! که همش دلهره داری  نکنه گرسنه باشن؟!.یا حادثه ای براش یه وقت پیش نیاد؟!

 

درحالی که همون گنجشک دیروزی حالا داره میره برا زندگی کنار ِ 

گنجشک عاشق پیشه ای دیگه لونه جدیدی بسازه.گویی اصلاً اساس ِ 

دنیا برمبنای زوج بوده و تنها خداست که واحد است ولاغیر!

  

واینطور میشه که یه روز تا به خودت میای میبینی داری کارت دعوت 

عروسیشون را باشور و شوق پخش میکنی اماغمی پنهان درکـُنج ِدلت 

داری و یا همون دلهرهء قدیمی که: نکنه گرسنه بمونن یا...!!! 

  

و اینطورمیشه که رسماً در بیست وشش بهمن۸۹خدا بهم دختری عطا میکند!

خدایابه هر آنکه دوست میداری بیاموزکه عشق از زندگی کردن برتراست و 

هرآنکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن ازعشق هم برتر است

 

پ.ن(1):

از عموم دوستان گرامی عذرمیخوام اگه مدتی نتونستم خدمت برسم این هفته ء جاری هم بنا به همین دلیل عفو دارید بعداً در حد وسع ازخجالتتون در میام 

پ.ن(اهل بیت نوشت!!):

بچه ی زیاد داشتن این دردسرها را هم داره که میگن اونو بیشتر دوست داشتی یا اینو!! 

پس سهم مجازی ها که خداوکیلی ازحقیقی هابرام کمتر نیستند محفوظه! 

برا تموم جوونهایی که ازدواج کردن آرزوی زندگی سعادت مند دارم و اونا هم که هنوز مترصّد ازدواجند انشاالله که بزودی این امر خیر براشون میسّر بشه و مثل گنجشکهای عاشق هرچه زودتر برن تو لونهء قشنگ و زیباشون 

ترجمه شم میشه اینکه:  

فرزند ارشد!خب زود باش برو تو لونه جدیدت دیگه 

ته تغاری عزیزکانون زندگیت همیشه سبز و گرم و برقرارباد  

دخترووورکورددار ِطولانیترین دوران نامزدی شدید!.میشه بـَسّـِه لطفاً؟! 

این سه تا گنجشک هم تقدیم شما

 

اینم تقدیم به تموم زوجهای دیروز.امروز.فردا 

  


 چهارشنبه نوشت: 

دیشب یادم بود این شعر را بگنجانم! وسط نوشته های بالا اما غرق در نوشتن شدم و فراموشم گردید!.شاعرش نمیدونم کیه اما شعرش معروفه: 

شب زفاف کمتر از صبح پادشاهی نیستدستبشرط آنکه پسر را پدر کند دامادهورا

اما در کتب دست نویس و نوشته های بجامانده از دوران ژوراسیک! این طورهم گفتن: 

رویاشب زفاف،کمترازصبح پادشاهی نیستتاییدبشرط آنکه پدر*راپسر کند داماد

خوش باشید و سلامت تابعدیاعلی مدد

نظرات 70 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ


سلامممممممممممممممممممممم
عموهووووووووووووووووووووووووووو
خودم اوللللللللللللللللل
بدون هیچ گونه تبانی
مگه اینکه دخترووو نباشه یکی بتونه تو وب عموم اول شه

ممنون..شبت بخیر
قابل توجه خانوم معلم و ته تغاری عزیز:
کامنتهای پست قبل را ببینید تا متوجه بشید دختروو همینطور تندوتند کامنت میذاشت تا آپ اماده بشهنگید تبانی بوده هاا

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ

آخی نازی نازیییییییییییییییییییییی
چه بابای مهربونی
خوش به حال گل پسر قند عسل
ایشالله به سلامتی مبارکهههههههههههههههههههههه
بعدشم صدا خنده نوه..

کوزه چشم حریصان پر نشد..تا صدف قانع نشد پر دُر نشد!!
خب یعنی اینکه نوه را هم ببینی بعد میگی نتیجه و و و
پس همینشم خدا را شکر

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ق.ظ

میگم دفعه قبل ا که این تصویر متحرک مراحل رشد انسان رو گذاشتید من پام درد می کرد گویا اصلا متوجه نشدم..
اما الان اوهووووووووووووووووووووو
عموهوووووووووووووووووووووووووووووو
اینکه جزو تصاویر بالای ۱۸ سال..
فیلتر نشید یه وقت

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

عموهوو دختر دار شدنتون هم مبارک..

آخه میگن باباها تا دختر دار نشدن فکرمیکنن لذت پدر شدن رو نچشیدن

باران چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

سلام جناب قاصدک عزیز ...
اشاره ی خوب ودقیقی داشتین به سه اتفاق خاطره انگیز وبه یاد ماندنی...

وقتی برای لحظاتی به گذشته برمیگردیم وتو خاطراتش غرق میشیم اصلا انگار تو همون زمانیم و نا خوداگاه با یاد اوری خاطرات شادش لبخند میزنیم و بالعکس...
وچه حقیقتیه که بر یک چشم بر هم زدن زمان میگذره وفرصت ها نیز هم!!
واما پیوند این زوج جوان وعاشق رو بهتون تبریک میگم و براشون ارزوی خوشبختی وسعادت و عاقبت بخیری از خدای خالق عشق خواستارم

در ضمن ندیده بودم برای مراسم حنا بندان کارت بدن وعجیبتر شام...!حتما هم مجلس فقط مختص بانوانه ؟

برای دختران مجازیتون هم بهترین ارزوها رو دارم
انشالله که روزای شاد وخوش وخاطره انگیزه پیش رو ، حسابی بهتون خوش بگذره
از حسن ختامتون هم ممنون
در پناه حق...

ممنون از لطفتون.انشاالله که بزودی شاهد ازدواج فرزندان شما نیزهم باشیم.
حنابندون را ماهم رسم نداریم.اما خب.وقتی دونفر با دوفرهنگ مختلف با هم ازدواج میکنن این میشه دیگهمراسم حنابندان یک شب قبل از ازدواجه و معمولا تو چندین قومیت اینو دیدم از جمله اهالی نور و مازندران..منظوراینکه اون شب ما مهمانیم نه میزبان

باران چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ http://avayedelam.blogsky.com

در ضمن یادم رفت بگم که تصاویر گنجشک ها خیلی زیبا بودن
یاد ستاره جون افتادم که خیلی پرنده هارو دوست داره جاش خیلی خالیه به یادش هستیم

اره خب.بیچاره باباها که مجبورن به هر بهانه ای باج بدن به بقیه اهل بیتخب دیدم ته تغاری و دخترووو میان گیر میدن اینارا گذاشتم.دختر ارشد سنگینه اما
جدی.منم خواستم بگم تازگی کسی خبر از ستاره خانوم نداره؟؟؟!!!
جاشون خالیه..نکنه هاله ای ها ازبس فیلترش کردن قهرکرده

مریم چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://diyaremehr.blogfa.com/

سلام قاصدک عزیز
مبارک باشه ... ان شاء الله به زودی زود شازده پسر دوم رو هم داماد کنید .
شانس آوردیم از اطاله ی کلام خوشتون نمیاد ! شما که همه چیزو خودتون گفتید و هیچ حرفی برای ما نذاشتید !
حتی اون عکس متحرک بالای 18 رو هم گذاشتید !
نه خدا را شکر یک جمله رو فراموش کردید :
شب زفاف کمتر از صبح پادشاهی نیست
به شرط آنکه پسر را پدر کند داماد
امیدوارم گل پسرتون خوشبخت بشه .
وای چه کیفی داره وقتی شاداماد ، خسته و کوفته با یک نون سنگک ، از سر کار برمی گرده و وقتی وارد خونه می شه همسرش بهش می گه : ماست خریدی ؟ پیاز خریدی ؟ ... فردا شب مهمون داریم یک لیست ( ... مال من که طوماره ) برات می نویسم مواظب باش چیزی رو از قلم نندازی !
( قاصدک عزیز می دونم که نصف این جملات مال خودتونه ! )
برای دختر خانمهای گل مجازی تون هم آرزوی سعادت و خوشبختی دارم .
ان شاء الله همه ی جوونها خوشبخت بشن .

خانوم معلم.نفرین ازاین بدتر نداشتید؟!!!.خب بذارید کمی کمر راست کنیم بعد نوبت دومی بشه
درمورد اطاله کلام.اولا که متوجه طنز موجود و تیکه پنهان در کلامتون شدم هااااا..یعنی میخواهید بگید من زیاد حرف میزنم؟؟!!.پس حقتونه همون کامنتهای معروف که براتون میاد
بعدشم.خب منظورم این بودکه:لازم نیست دیگه از بدنیا اومدن و بزرگ شدن بچه ها بگم.چون هم این مراحل را همه گذرونده و دیدند و هم اینکه حوصله شونداشتم
اما.ممنون.اتفاقا این یه بیت شعر را یادم بود آخر آپم بذارم هاااا.اما ازبس پشت در وبلاگم این دخترووو نشسته بود و منتظر آپ! یادم رفت
امشب اصلاحیه دارم..البته خود شعرهم نیاز به اصلاحیه داره هاا.خواهید دید
ممنون از بذل توجه تون.انشاالله که بزودی مادرشوهر بشید
ارزوی عاقبت بخیری برا همه دارم.بخصوص جوانها و بویژه فرزندان شما

مریم چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:10 ب.ظ

این شعر خاطره انگیز تقدیم به شما ؛ پسر عزیز و خانواده ی گرامی تون

امشب چه شبی است شب مراد است امشب
این خانه همش شمع و چراغ است امشب
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
گل دراومد از حموم سنبل دراومد از حموم
آقا دامادو بگو عروس دراومد از حموم
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله
دست به زلفاش نزنین مرواری بنده بله
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
آن یار من است که می رود سر بالا
حرفش نزنین که می خورد سرما را
چادر بزنین سایه کنید صحرا را
آفتاب نزنه شاخه گل رعنا را
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
امشب چه شبی است شب وصال است امشب
هنگام وصال خوش خرام است امشب
ای شمع تو مسوز که شب دراز است امشب
ای صبح تو َمدم که وقت راز است امشب
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
عروسیه اعیونه ایشاللا مبارکش باد
عیش بزرگونه ایشاللا مبارکش باد
گل به گل افتاده ایشالا مبارکش باد
گل به گلستانه ایشاللا مبارکش باد
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
عروس به تخت نشسته ایشاللا مبارکش باد
دوماد پهلوش نشسته ایشاللا مبارکش باد
عروس چقدر قشنگه ایشاللا مبارکش باد
دوماد چه شوخ و شنگه ایشاللا مبارکش باد
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا
لعبت مستانه ایشاللا مبارکش باد
سرو خرامانه ایشاللا مبارکش باد
مبارک و مبارک ایشاللا مبارکش باد
مبارک و مبارک ایشاللا مبارکش باد
ای یار مبارک بادا ایشاللا مبارک بادا

هیچی دیگه.!!.شعر که اشکال نداره.!!.خوندنش هم بی اشکال.!
درحین خوندن یه دست آدم بالا بره و یکی هم پایین .فکرنکنم به جایی بربخوره!.برای رفع گرفتگی رگهای کمر هم! هنگام خوندن این شعر کمی به چپ و راست مایل بشیم تا رفع اسپاسم بشه!.
اونوقت تموم این موارد روی هم را نمیدونم چرا بهش میگن حرکات موزون؟!!!!

کوثر چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ب.ظ

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مباااااااااااااااااااااارککککککککککککککککهههههههه
بزن دست قشنگگگگگگگگگههههههه رو
برا سلامتیشون صلواااااااات


سلام عموی بزرگوارم
خب خداراشکر که حدسم درست بود وبه خوشی وعروسی و... بودین
انشالله تا باشه از این خبرها واز این غیبتها
خداکنه در کنا هم دیگه سالهای سال با عزت وسربلندی زندگی کنند وسایه ی مهر خداوندی وعطوفت شما همیشه بر سرشون باشه
برای اون دعاهای آخرتون هم آمین میگم
امیدوارم هرکس هر آرزویی در دل داره بهش برسه
خیلی خوشحال شدم عمو
انشالله در آینده خبر نوه دار شدنتون ومیشنویم
البته حالا خیلی زوده ولی خب ما منتظر میمونیم

ماهم دوتا از این خاطرات وتجربه کردیم
حالا تا سومیش کی نصیبمون بشه!!!
ولی خداییش بهتون اصلا نمیاد عروس داربشین هاااا
خب خیلی حرف نزنم ووقت پدر داماد ونگیرم
به یکتای بی همتا میسپارمتون
روز وروزگار همیشه به کامتان شیرین باد
آمین
یاحق

ممنون از لطفت..باخوندن کامنتت و دست زدن و هورا کشیدن همراه با صلوات! یادیه خاطره افتادم
عروسی دوستم تو اوج سالهای دهه شصت و افراط گرایی! دعوت بودیم..عموی دوستم یک سپاهی متعصب بود!.تا اومد تومجلس همش میگفت:براسلامتی ماه داماد(شاه هم مورد داشت آخه.ماه میگفتن) بلندصلوات بفرست
بعد یه چندبارکه تکرارکرد.با کمک برو بچ خواستیم هم فضا را عوض کنیم هم کل کلی با این جناب! پس من شروع کردم به اینکه:برا سلامتی شاه! داماد بزن اون کف قشنگه رادرجواب عمو فوراً باز تقاضای صلوات میکرد.چندبارکه تکرارشد.خودمم قاطی کردم! یهو بلند گفتم:
براسلامتی ماه! داماد بلندصلوات بفرست اما خودمو دوستام بجای صلوات دست میزدیمیه شیر توشیری شده بود که نگوو.همه به خنده افتاده بودند و فقط یه نفرچشم غره میرفت بهم! اونم دامادبود که میگفت:ابرومو پیش عموم بردید
انشاالله که سومی هم قسمتتون میشه و خاطراتتون تکمیل خواهدشد
خوش باشی و سلامت.تابعد.یاعلی مدد

مریم چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام
قاصدک عزیز
اتفاقا من رفتم وب سمانه یک کامنت براش گذاشتم تا بکشونمش وبلاگ خودم ! چون مطمئن بودم پشت در وبلاگ شما بست نشسته و نمی ذاره شما کارتون رو انجام بدید اما به یک مو آتیش زدن امد و یک کامنت کوچولو گذاشت و عین شصت تیر در رفت !
البته من می خواستم با یک تیر دو نشون بزنم و کاری کنم که سمانه اول نشه که متاسفانه تیرم به سنگ خورد !

خب دخترووو زرنگتر از این حرفهاست
شعر را اصلاح کردمشب بشرط بقا و حیات میام خدمتتون و در مورد اون کادویی که برا عروس داماد دادید توضیحاتی داده و تشکر میکنم ازتونباید الان برم باشگاه..برگشتم باید چندجا برم چون شبهای بعد اصلا وقت نمیکنم و میترسم ناراحت بشن ازدستم!ممنون.تابعد.یاعلی مدد

اردشیر بابکان چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ http://avestaariyo2.blogfa.com

درود بر شما دوست عزیز
من در وبلاگم مطلب کوتاهی درباره جایگاه زن در دین زرتشت نوشتم لطفا" اگر مایل هستید آن مطلب را بخوانید و دیدگاهتان را بیان کنید.
با تشکر از شما دوست عزیز

چه حُسن تصادفی؟!!.اتفاقا مطلب منم در همین مورد بود
ممنون از توجهت

دختروووووووو چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

سلامسلام عموهوی پدر شوهر شده

وای دیشب کلی خواب تو چشمام بود اما با زور چوب کبریت نگهش داشته بودم واسه حفظ سمت

خب بریم سر اصل مطلب..
به نام پیوند دهنده قلبهاا
عموجان تبریکات دست خالی من رو از فاطله دور پذیرا باشید

خب مگه مجبوری بیدار بمونی؟!!
تشکر بابت تبریکاتت

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ب.ظ

الهی این گنجشککها چه نازن
وای یاد یه خاطره افتادم..
آخی یادش بخیر چه روز خوبی بود
کاش روزای خوب هیچ وقت برا آدمها تموم نشه
عموجان ایشالله برا شما هم همیشه خوشی و عروسی و اینا باشه
خب اون گنجشک وسطیه منم که از هر دو طرف دارن آب میریزن روم و من دست تنها
وای چقدر طفلکیم
آخی اون دوتا عاشقم که دستشون به کمر همه چه نازن
آدم همش قلب قلبی میشه

چه خاطره ای؟!!.گفتن که نگید؟!!
من تقدیمش کردم حالا دیگه کدومش خودتونید و کی سر اون یکیو زیر آب میکنه؟! بمن ربطی نداره
خوشحالم مورد توجهت واقع شده

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

عمو آره ما هم رسم حنا بندان اونم با کارت و تشریفات نداریم..
بابا چه خبرهههههههههههههههههههههههههه
خب همینجوری خونه خرابمون کردن

خب همه که بابا جونشون آماده دامادشون نمیکنه..دستشون رو بگیرن و بالای 18 سال و اینا
آره والله ... بهتون نمیاد..همون پست غزل قاصدک هااااا
یادتون که

هرکی اگه فهمید که دخترووو چکار میکنه که آواتارش متنوعه جایزه دارهمنکه میدووونمممم
این کامنتت متعجبم چی شده که ارسال شده؟!
آخه کلمات کلیدی توش داره هاااا
پست غزل قاصدک را نگرفتم!.واضحترنمیشه بگی؟!!
آهاننننننننننننننننننننننن
نکنه همونه که منصرف شده بود یه نفر از عموگفتن و داداش و اینا؟!!

سمانه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ

خب آره تنهایی برای آدمها سخته چون ذاتشون به جفت بودن

آخی گنجشکک همیشه با دهان باز منتظر
چه تشبیه خوشگل و واییییییییییییی
کلی تو این پستتون قلب قلبی شدم
سهم ما یادتون نره هاااااااااااا

خب خدا از زبونتون بشنوه عموجون...
ما که تو عقد ترشیدیم
میخایم اسممون رو ثبت کنن تو گنیس
خب قراره بس بشه اما بازم فرجه خاسته این ماه دادماد ما..
احتمالا یا اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت ماه راهی خونه بخت میشیم..
اماااااااااااااااااااااااااااااااااا
اگه اینم نشد تهدید شده که مهلت عقدنامه به انقضا میر سد

ثبت شده تو اون کتابه.زحمت نکش
انشاالله پس فروردین بادا بادا مبارک باداست دیگه؟!!

دختروووووووو چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ب.ظ

تو مرا می‌فهمی
من تو را می‌خواهم
و همین ساده‌ترین قصه‌ی یک انسان است
تو مرا می‌خوانی
من تو را ناب‌ترین شعر زمان می‌دانم
و تو هم می‌دانی تا ابد در دل من خواهی ماند

دختروووووو چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ب.ظ

عموهوی شیطوننننننننننننننننننن

اوهووووووووووووووووووووووووووو
ته تغاریووووووووووووووووووووووووو
بیا ببین باباجونتون چی نوشته..

ب ی خ و دددددددددددددددددددددددددددددد
کتب دستنویسم بیجا کردن

خب چی شده حالا مگه؟؟!!
امانت داری کردم و روایت دیگری از اون شعر را گفتم

دختروووو چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ

کارت عروسیشونم چه خوشگله...
کی شعرش رو انتخاب کرده؟؟؟
به به
هم دوست داشتن قشنگه و هم عشق...
خانوم معلمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
پس نقشه بوددددددددددددددددددددددددددددددد
اوهووووووووووووووووووووووووووووو
دستتون رو شده بود برامم

عمرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سمتم از دستم بپره

کارت را خودشون انتخاب کردن.گذشت اون دوره ای که بزرگها میرفتن خرید میکردن و میگفتن: این رنگ بهت میومد برا جهازیت خوبه دیگه گفتیم تو زحمت نکشی بیای خودمون خریدیم.مبارکت باشه

دختروووو پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

نه عموووووووووووووو
مگه الکیهههههههههههههههههههه
خودم کشفش کردم بر اثر وقع نهادن های شبانه روزی ..
عمرا تکنولوژیموبفروشم.
نگید به کسی هااااااااا

نه.مطمئن باش نمیگمخب گفتم اگرررر فهمیدن جایزه دارن

محمد مهدی پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://sobhe14.wordpress.com/

سلام
به مبارکی و میمونی انشاا...
خداوند سایه پر مهرتون را بالا سرشون نگه داره انشاا...
تا میای بجنبی شدی پدربزرگ اونم انشاا...
بازم مبارک باشه

ممنون جناب سامع عزیز
متاثر شدم وقتی اومدم و دیدم وبلاگتون فیلترشده باززززز
و خوشحال که دست نکشیدید و ادامه دادید
همیشه ایام سلامت و شادباشی.یاعلی مدد

ته تغار پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ق.ظ

الهیییییییییییییییی
باباییییی سلام الهی نازییییییی اشک شوق به شدت الان توی چشام جمع شد خیلی الهییییییییی
اصلا فکر نمیکردم انقدر با عواطف باشید!!:دی شوخی کردم عواطف ژدرانه شا بر همه ثابت شدس!
انشالله که هم شما سایتون سالها بالای سر همه بچه ها باشه هم بچه هاتون زنده و سلامت و موفق باشن مخصا دخترا!!

فکر نمیکردی عواطف داشته باشم؟؟!!!
شماها چرا اینطورید با من؟؟!!.آخه دختروو هم اوائل بهم میگفت:من فکرشم نمیکردم شما احساسات ! داشته باشید
ممنون.انشاالله که شما هم زندگیتون مملو از شادی و خوشی باشه.

ته تغار پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

چقد این احساسوالدین قابل احترام و دوست داشتنیههههه.من همش سرعروسیم فکر میکردم بابام که انگر
قدر خوشحاله که زودتر داره از دست من با تمام اذیتام راحت میشه اما موقع دست توی دست کرن شب عروسی وقتی حلقه اشکو توی چشاش دیدم انقدر به خودم فحش دادممممم

عروس خانومم مگه شب عروسیش فحش میده بخودش؟؟!!
خب بچه اید دیگه..مادرهم بشی هنوز بچه ای و ته تغاری

ته تغار پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ق.ظ

پدر جان این مراحل رشد انسان اولیتون یه ذره غیر اخلاقیه!(ازونجا میگم انسان اولیه که انگار ژارچه مارچه واسه لباس نداشتن!!)
پدر اون قسمت بچه دار شدنش خیلی توپ بود اگه به همین راحتیه بفرماین تا...!

خب منکه نساختمش.تازشم.اصلا هم +18 نبوده
بچه دار شدنش را هم ام پی تری نشون میده وگرنه خب الکی که بهشت زیر پای مادران نیست! اقلا 9 ماه که باید هیکلتون بهم بخوره!
ایشششششششش

ته تغار پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ق.ظ

این گنگشتا منو کشتن!! چقدر کپلوئن!! مخصا این سه تا که اینجانبو دو تا ابجیا باشیم خیلی همچینی ترگل ورگلند ماشالله به جز اون اونوره...ایش ایش همون ایش ایشو~~
ممنونم با دعای خیر شما همینم میشه کانونمون~

من دیلماج مخصوص دختروو هستم! اما این کامنتت را بسختی متوجه شدم چی گفتیخب مگه دنبالت کردن؟!.آروم و ریلکس بشین کامنتت را بنویس

ته تغاری پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ

دخترو جان غصه نخور انقدر انشالله به زودی بعد از گذر از صدویکمین سال عقدکردگی میری خونه شوهر عزیز دلم!
درضمن اینم ضرب المثله ایرادی نداره اتفاقا منم خیلی ضرب المثلرو دوسشدارم!!
بازم تبریک میگم بابایی خوشبخت شن الهی.
تابعد

دخترووو.حال کردی؟؟!!آخه خبر نداری مگه؟؟!.اصولا ته تغاری با
تجدید فراش مخالفت نداره با ازدیاد فرزند شدیدا مبارزه میکنه! بخصوص از نوع اناث و بویژه ته تغاریش!!مگه نه محیاسادات عزیز؟!

باران پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ق.ظ

سلام وقت بخیر
جویای حال ستاره جون شدید گفتم خدمتتون بگم که جمعه ی گذشته اومده بود کامنت گذاشته بود برام و نوشته بود که کمتر میتونه بیاد نت وبه دوستان سر بزنه ...

در ضمن اون نوشته های به یادگار مانده ی عهد ژوراسیک وباب طبع مذکران متاهل هم بد آموزی داره ها...

در پناه حضرت حق..

ممنون که خبر دادید!.سلام برسونید و بگید که جویای حالش بوده و هستیم
درضمنشم!.اون نوشته اصلا بد آموزی نداره.!.من تموم ترسم ازته تغاری بود که اومد گفت منم قبول دارم اینو

محمد مهدی پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir /

سلام
در سال همت و تلاش مضاعف ف ی ل تر مضاغف شدم. پس در این دیار قریب غریبه ام
http://1sobhe14.persianblog.ir /

بله.همون روز با گوشی کانکت شدم و متوجه شدم.کامنت هم گذاشتم دوبار..حتما لینکتون را اصلاح میکنم.موفق باشید

فاطمه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ

سلام اقا جون خوبین؟

به به دیگه در جحال عروسی کردن هستن اقا داماد چه روزای مبارکی ایشا...خوشبخت بشن زیر سایه ی شما!

دعای خوبی کردین واسه سمانه ومحیا وتمامی دوستان..روز وایام بکامتون

ممنون از وقع نهادنت
چرا جا خالی دادی و پاس دادی سمت سمانه و محیا؟!!
خودتو که اول ازهمه گفتم

مریم پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ

سلام
چشممون روشن !
این نوشته های دوران ژوراسیک کجا بوده که ما تا حالا ندیدیم ؟! واقعا که !!!!!!!!!!!!!!!!
قاصدک عزیز یک جایی رو پیدا کردم که متنهای فینگلیش رو ظرف ایکه ثانیه به فارسی ترجمه می کنه ! همین الان کامنتهای فینگلیش مترویی تون رو اون جا ترجمه کردم !
عمرا ادرسش رو به شما بدم می دونید چرا ؟ واسه اینکه در مورد آواتار دختروووووووووووووووو نوشتید :
نه.مطمئن باش نمیگم خب گفتم اگرررر فهمیدن جایزه دارن !

راستی خسته نباشید اگه کار دارید بذارید بعد از عروسی بیایید ترجمه ی کامنت هاتون رو ببینید !
شب بخیر

ممنون خانوم معلم..اونجا را خودمم دیدم تو شبهای وبگردی
اما الان ادرسشو ندارم..یه جای دیگه هم بلدم که متن پست را براتون ویرایش میکنه و مثلا ویرگول و نقطه سر سطر میذاره
وقت که ندارم.اما چشمم.سعی میکنم فردا خدمت برسم..
کامنت فینگلیشیهای من که ترجمه نیاز نداره..دختروو هست
پس فکر دام دگر کنید برای اینکه بگم دختروو چکارمیکنه اواتارش متنوعهخب ازم قول گرفته به کسی نگم

دختروووووووو جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام عموهوووووووووووو
حسابی درگیرید هااااااا
نازی ایشالله همیشه عروسی و اینا..
البته به جز اون شعر اخر
وای خانوم معلمی تازه دیدین...
آرهههههههههههههه من کلی سرش حرص خوردم

شعر آخر اشکالی نداره!.دیدی که رفتی اتحادیه را بشورونی علیه من! اما دبیرکل اتحادیه! اومد گفت منم قبولش دارم
حرص نخوریدددددددددد.شیرینی بخورید.خونه همسایه صندلی چیده شد.ممنون خودت زحمتشو کشیدی

دخترووووووووووووووووووووو جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ

خانوم معلمیییییییییییییییییییییی
آره پس من مگه دیلماج عمو نبوده..
ایششششششش این همه پس چرا گشتید
نهههههههههههههههه من تکنولوژیمو نمیفروشممممم

مطمئن باش.حالا که گرو کشی کرده خانوم معلم.عمراً بهش بگم آواتارت چرا متنوعه

کوثر جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:10 ب.ظ

کوثر جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام عموجون
تازه الان همه ی عکسها رو دیدم!!!
اون شعر وعکس پایانی خیلی دلنشینه
شماهم تا ابد در دل ما میمانید!!!

خوشحالم که مورد توجهت واقع شد.
منکه هستم هنوز! در دلت میمانم؟؟.نرفتم جایی که

دختروووووو یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ

اوهووووووووووووووووووووووووو
ایششششششششششششششش
عموخان یعنی من هیچ خطری ندارم..
پس لازم شد یه دوره برم آموزش فراگیری ابهت پیش ته تغاری

خب وقتی مسئله به این کوچیکی را کشوندی اتحادیه باید به اصول اتحادیه تون پایبندباشی!!

دختروووووووووووووو یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ق.ظ

عمووووووو خونه همسایه فقط صندلی ها رو چیدن..
هنوز شیرینی بهشون نرسیده که بدن مهمونا...
این خانو.م معلمی اینا اومدن نشستن منتظر زشته جلوشون..
خب یه چندتاشو بفرستین اون ور بگیرم جلو مردم زشته..
خوبیت نداره...
ایششششششش
شما که اینقدر فاخرانه گرفتین حنا بندونتونم کارت داره..

خب اندازه یکی دوتا مهمون را که خودتم میتونی پذیرایی کنی
دست کن توجیب مبارک همایونی بپر سرکوچه دوکیلوشیرینی بگیر

شــــــهریار یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ http://shar00.blogfa.com



مخلصیم هوار تا حاج اقای پدر شوور

سمانه یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ

عمو هووووو من فکرکردم امشب حنا بندونیه..
شام نخوردم.. خب چی کار کنم دیگه..
از امشب افتادم گردنتون هااااااا

خانوم معلم اینام شاید بیان..
اندازه اونا هم که دارین

امشب بود دیگه
خب ادرس را اشتباه زده بودم.منظورم شب 25 بود!.برا غریبه ها ادرس اشتباه زدیم تا شلوغ نشه شام کم بیاد
تازشم.میزبان من نبودم که!!.خانوم معلم؟؟؟هرکی اندازه کادویی که داد شام میبره!!.کادوشو دیدی که؟!!!

پرستو یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام قاصدک عزیز
هر چند خیلی دیره، ولی خصوصی خدمتتون توضیح داده بودم .
پس دوباره با صدابی بلند خدمتتون تبریک عرض می کنم و امیدوارم که گل پسر و عروس خانم نازنین، همیشه شاد و خوشبخت و سلامت و سعائتمند باشن .
البته در کنار خانواده های محترمشون .

انشالله که همیشه شادی در پیش رو داشته باشید .

حالا، گرچه ته صف هستم و دم در، اما خب! شیرینی ها که بیاد، از در باید وارد بشه دیگه!، پس من سر صفم .
قربون دستتون، بفرمایید یه مقداری شیرینی بهمون بدن، برای اهل منزل هم بیاریم!!!!!!!
شیرینی تر نمی خورم، کیک هم نمی خورم .
نارگیلی، ناپلئونی و زبان دوست دارم!!

ممنونم که سفارشات رو هم پذیرفتین!!!!!

اختیار دارین..ممنون از محبتتون.
انشاالله شادی های خودتون..دیرهم نیومدید.چون سه شنبه ست مراسم
پس عجله نکنید!.به همه میرسه.شیرینی زیاد خوردید بمن ربطی نداره هاااا.نگید شام نمیتونم بخورم.بردنی هم نداریم!.تورسم ما زشته ببرید خونه.

کوثر دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ

سلام عمو
درجواب شعرزیباتون که به دوستان هدیه کردین منم گفتم شماهم دردل ما میمانید

mamnun..motavajeh shodam manzuret ra. Ana khob mishnasi ke nemitunam bache mosbati javab bedam..khob shukhi kardam.!

مهتاب دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://parande-man.blogsky.com/

سلام قاصدک مهربان و عزیز

عروسیشان مبارک

روز حنابندان چه روز مبارک و سبزی

همواره شاد باشید و لبهایتان پر خنده

Bah bah.!.che Ajab? setare ye Sabz e Soheil.?!!.are khob..Bahman hamishe Sabz e bara ma..!.shoma ham hamishe shad bashi o sabzzz

روزهای جانبازی دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ http://mighat61.blogfa.com

سلام بر قاصدک بزرگوار
خداقوت
تبریک عرض می کنم داماد شدن شازده پسرتان را.
از طرف من ایشان را ببوسید.
برای کل خانواده ی قاصدک ارزوی سلامتی موفقیت شادی و عاقبت بخیری می نمایم

سمانه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ق.ظ

سلام عموجان
وای روز موعود رسید
من که آماده شدم..از الان
باهاتون بیام.. گفتم با خودتو بیام بهتره
ایشششششششششششش
کادو که میخاد بدی.. دیگه کی پول آژانس رو بده

آّبجی مریم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ http://khasteazzamone.blogfa.com

سلام قاصدک مهربان خوبید؟
وای عروسییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مبارکککککککککککککککککککککککککککک
امروز ۲۶ هست پس خوب موقع ایی اومدم درسته کارت برام نفرستادی ولی برای عزیز قاصدک بدون کارت هم می شه آمد.
خیلی خوشحالم داری عروس دار می شی
خوشبختی و عاقبت بخیر این دو گل عزیز رو براشون آرزو می کنم و امیدوارم زیر سایه شما عزیز زندگی خوبی رو شروع کنند.
بازم تبریک می گم
مبارککککککککککککککککککککک

کوثر سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ

مریم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 ب.ظ

سلام
مبارک باشه
واااااااااااااااااای چه سر و صدایی ! چه بزن و بکوبی ! صدا به صدا نمی رسه !
قاصدک عزیز وقتی از تالار برگشتید اول از همه برای خودتون و همسر عزیزتون اسپند دود کنید چون خودم با این گوشهام شنبدم که مهمونا می گفتند چقدر پدر و مادر داماد جوونند اصلا بهشون نمیاد عروس داشته باشند .
...ماشاء الله هزار ماشاء الله
قاصدک گرامی ، ما رو به بهانه ی دوری راه دعوت نکردید آقای عباسی که تهران بودند حداقل یک تعارف خشک و خالی بهشون می کردید!
مجددا و سجددا این ازدواح فرخنده رو بهتون تبریک می گم و برای گل پسر و عروس خانمتون ارزوی خوشبختی می کنم .

دختروووووووووووووووووووووووو سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ب.ظ


جنگه جنگه ساز میادو
از بالای شیراز میاد
شازده دوماد غم مخور که
نومزادت با ناز میاد
یه حمومی من بسازم
چل ستون چل پنجره
شازده دوماد توش بشینه
با یراق و سلسله

عروس داره میاد با صد ناز و ادا
دوماد میخواد واسش کنه جونشو فدا
گل بریزین روی سر عروس خانوم
عروس و دومادو دادیم دست خدا
امشب شب شادی
شب رقص و شوره
امشب شب شادی
شب رقص و شوره

حالا دل تو دل عروس خانوم نمونده
دوماد براش قصه عشقو خونده
دوماد واسش حلقه عشق آورده
عروسو رو تخت طلا نشونده
حالا دل تو دل عروس خانوم نمونده
دل تو دل عروس خانوم نمونده

ابر اومد بارون گرفتو
آب اومد ناودون گرفت
سوریابادا مبارک
کار ما انجوم گرفت
این طرف تخت طلاو
اون طرف تخت طلا
عروس خانوم روش نشسته
میکنه شکر خدا
سلام عمو هووووووووووووووووووووووووو
امشب عروسیههههههههههههههههههههههه
لی لی لی لی لی لی لی
هووووووووووووووووووووووووووووووووو
تازشم همه اینا مال یه شعر بودا..
با اهنگها مختلف خوانده شود لطفا....


سمانه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ

اینا هم بالای 18 ساله
آی حمومی ، آی حمومی
آب حموم تازه کن
شازده داماد میره حموم ، شربتش آماده کن
یار مبارک بادا ، ایشالا مبارک بادا
کی به حجله ، کی به حجله
شازده داماد با زنش
کی بگرده دور حجله : خواهرهای بزرگترش
اومدیم حجله ببندیم ، نیومدیم صیدش کنیم
آتیش بنداز تو سماور تا چایی میل بکنیم
یار مبارک بادا ، ایشالا مبارک بادا

سمانه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ب.ظ

عروسی شیرازیها تماشا داره تماشا داره
دخترای بانمکش هیچ جا نداره هیچ جا نداره
عروس یک پره طاووس جشنه عروسی مبارکش باد
دوماد یه شاخ شمشاد جشنه عروسی مبارکش باد
اینم واسونک نژاد پرستانه

شاپرک(چشم به راه تو...) چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ http://shaparakekhial.blogfa.com

سلام عموجون..
خوبین شما؟؟
بابا مبارکا باشه...
انشاالله خوشبخت بشن....به پای هم پیر بشن و ازهم سیر نشن...


دلم براتون تنگ شده بود.....
خوشحالم که خوشحالین....ایشالا همیشه به شادی باشین.

موفق باشید...

آشنایی بازندگی یک زن قطع نخاع چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:28 ق.ظ http://spinalcord.blogfa.com

سلام خیلی لطف کردید که به من سری زدید .
بسکتبال باویلچرکارمیکنید ؟؟؟ جشنواره مهرماه پارسال هم بودید ؟؟؟
انشالله درپناه خداوند موفق وسلامت باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد