سال ۱۳۵۹،مثل تموم سالهای گذشته و امروز! همه مشغول امورات
زندگی خود بودند،بخصوص بچه های کلاس اولی،تموم هوشُ حواس شون رسیدن ِ اول مهرماه و نشستن پشت نیمکت های چوبی! مدرسه بود
بزرگترها هم بقول حاتمی کیا در فیلم آژانس شیشه ای در تدارک و
خمار ِجشن بودند!.آخه نسل57 کار کوچیکی نکرده بود!.
درهم پیچیدن ِ طومار سلطه گران و بیدادگران رژیم پهلوی!
مردم تحت رهبری پیری فرزانه با دل و جان دست در دست هم،
مشغول ساختن ایرانی آزاد! بودند..یادم نمی ره که حتی جمعه ها
اغلب مردم در قالب دسته های چند نفره وتحت نام جهادسازندگی
به روستاهای اطراف رفته و کمک حال کشاورزان برداشت محصول
میکردند.!.روزهای آخر سه ماه تعطیلی و کارگری ام بود! آخه نسل ما
(البته متوسطهای مایل به پایین!)تعطیلات تابستون را میرفتن سر ِکار
تا برای تحصیل درسال آینده، مخارجش را تامین کنند!.حقیقتش اصلاً اون
موقعها درفکر سختی کار نبودم.شب جمعه که حقوقم را دریافت میکردم
احساس خوشایندی داشتم!.حس بزرگ شدن..مرد شدن!.اما دست تقدیر ِ
روزگار من و امثال من را زودتر ازحدمعمولش مرد کرد!.تا چشم باز
کردیم دیدیم دست پلید متجاوز بر پیکر ِگربه ملوس مون (ایران) درحال ِ
چنگ انداختنه و این شد که نسل دهه60 و 70 هرگز بچگی نکردند و
چه زود مرد شدند؟!.
بنا دارم در آستانه هفته دفاع مقدس بشرط بقای عمر،دیده های خود را
درحد وسع و درک از آن زمان در قالب یکی دو پست تقدیمتون کنم.
چرا که متاسفانه این روزها شاهدیم اقتدارگرایان،دفاع از آب و خاک و
آیین مان را هم مصادره جناحی کرده اند.!.پس بر خود و عزیزان ِ
ایثارگر امثال خود،وظیفه میدانم ازحقانیت خودو آرمانهایشان دفاع کنند.
فرار رسیدن هفته دفاع مقدس بر عموم ایرانیان آزاده گرامی باد
تقدیم به خانواده هایی که هنوزم تکه استخوان پوسیده،یا دکمه ای
باقیمانده ازپیراهن یک شهید، پایانی ست برسالها چشم انتظاری
به یاد ِشهدای گمنام این دیاری که گمنام گشتند،
برای آوازۀ نام زیبای ایران بر تارک زمان
دیده ای یک نفر پرنده شود؟پر بگیرد بدون سر باشد؟
سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمیه تبر باشد؟
دیده ای تا کنون پرستوییروی مین آشیانه بگذارد؟
استخوانی بیاید ومثل ِ قاصدک های خوش خبرباشد؟
فکر کن،دیده ای یک شب،ماهروی دوشش ستاره بگذارد
یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد؟!
همۀ شهر میشناسندت گرچه یک کوچه هم به نامت نیست
چشم هایی ندیده دریایی از دل تو بزرگ تر باشد
همه ی جان و تنم وطنموطنموطنموطنمتابعدیاعلی مدد
سلاممممممممممممممممممممممممم عمو
من اولللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
اینجا که مد زنبیل گذاشتنم اومده..
پس منم زنبیلم بمونه تا کارامو کنم بیام..
ایششششششششششششششش
اما من دیگه زنبیل قبول نمیکنمآخه همون شبم که ستاره خانوم گذاشت تا صبح مواظبش بودم نبرند
وطن یعنی همه آب و همه خاک
وطن یعنی همه عشق و همه پاک
وطن یعنی پدر ، مادر ، نیاکان
به خون و خاک بستن عهد و پیمان
وطن یعنی هویت ، اصل ، ریشه
سرآغاز و سرانجام همیشه
وطن یعنی محبت ، مهربانی
نثار هر که دانی و ندانی
وطن یعنی نگاه هموطن دوست
هر آنجایی که دانی هموطن اوست
وطن یعنی قرار بیقراری
پرستاری ، کمک ، بیمارداری
وطن یعنی زلال چشمه ی پاک
وطن یعنی درخت ریشه در خاک
سلام و چششششمممممم
تشکر بابت ارسال شعر زیباتون
چشم تون بی بلا..اون یه تقاضا بوداسم ننوشتید اما خب دیگه
زنده باشید و سلامت..یاعلی مدد
وباز سلام!
این خیلی سخته...این جمله که بچه های دهه 60 و 70 اصلا بچگی نکردند...و همین شد پایه خیلی از مشکلات که شاید به دید خیلیها نیاد.
این خیلی خوبه که شما مناسبتی حسابی همممون رو مستفیض میکنید.
((جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تنها جنگ دو کشور نبود، بلکه جنگ ابرقدرت های دنیا با ایران بود و اگر همان از این جنگ به عنوان حماسه بزرگ و دفاع مقدس یاد می شود، از آن جهت است که فرزندان رشید ایران اسلامی با بضاعتی ناچیز به مصاف کسانی رفتند که ماشین های جنگی برخوردار بودند. از این رو دفاع مقدس نماد استقامت و سمبل پیروزی از پیچیده ترین عرصه رقابت های جهانی به شمار می رود.))
یاعلی
دیشب بعد از نوشتن این پست یه خرده که دقت کردم دیدم اشتباه نوشتم!
منظورم جوونهای دهه ۵۰ بود(بخاطر وقوع انقلاب اسلامی)و دهه۶۰ و دفاع مقدس
ممنون از حسن نظرت.و تشکر که با وجودمشکلات اومدی.زنده باشی.یاعلی مدد
سلام
خسته نباشید من هم به تمام این عزیزان از جان گذشته این هفته ای مقدس را تبریک می گم و چه مردان و زنانی که در ان سال ها جان خود را از دست دادند و کودکان بی گناه
ممنون.اما منم هنوز نمیدونم چنین مناسبتهایی را تبریک بایدگفت یا مثلا بگیم گرامی باد؟!!.باورکنید اینو همیشه وقت نوشتنش توش گیر میکنم!
آخه جنگ که تبریک نداره.(منظورم نوشته شمانیست هااا.کلی میگم)اما
دفاع از ارزشها و نوامیس دارای ارزشه و باید گرامی داشت یادو خاطر حماسه سازان وطن را..ممنون از دقت نظر و لطفتون.
سلاممممممممم مجددد...
وای من زنبیلم جاموند.. رفتم و زودی برگردم. بعد توراه بادو برف و بارون اینا شدسرما خوردم.. ایشششششششششششششش
خب تاالان بیهوش بودم
اصلا بیا پولشو میدم..فیششش مگه چیه
حالا هوا زنبلمو داشتید..
یا بردنش؟؟
خب من میدونستم که زنبیل میذارید و میرید با برف سال دیگه میآییدبرا همینم گفتم من هیچ مسئولیتی درقبال زنبیل گردن نمیگیرم
اما انگاری هستش هنوز.زود برو برش دار..ممنون
تابستون هم سرما خوردگی بد دردیه هااا..فکرکنم برا جشن تولد دیروز بوده
خب مهمونهای جورواجور داشتی
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
به به به به به
این صدا قشنگه کیه رو وبتون دکلمه میخونه..
چه حال و هوایی گرفته دیارتون..
همچین معلومه مدیرش مرد جنگه هااااااااااااااااااااااااااااا
از قدیم گفتن که: نگاه نکن کی گفته؟!! ببین چی گفتههههههه
این مدیا پلیرم یه دوستی زحمتش را کشیده البته با صداگذاری و اهنگ از دوست عزیز دیگه ایخب دوست برا همچین مواقعیه دیگه وگرنه منکه چیزی ازخودم ندارم
باز در دل خاطراتم زنده شد... سینه ام از ناله ها آکنده شد
مرا کشت خاموشی ناله ها... دریغ از فراموشی لاله ها
کجا رفت تاثیر سوز و دعا؟..!! کجایند مردان بی ادعا ؟..
کجایند شور آفرینان عشق؟.. علمدار مردان میدان عشق؟
کجایند مستان جام الست؟.. دلیران عاشق؛ شهیدان مست؟
همانان که از وادی دیگرند... همانان که گمنام و نام آورند..
هفته دفاع مقدس.. به همه دوستان مخصوصا به عموقاصدک
عزیز خودمون که من معنای جبهه و شهادت و جنگ رو با ا ایشون و شخصیت والاشون شناختم.. تبریک میگم
ممنون.همین شعر را هم مدنظر داشتم اما این فعلی را بیشتر با شهدای گمنام هماهنگ دیدم و البته بیشترشم! خب توش قاصدک داشت
زنده باشی و ممنون از قدرشناسیت..لازمه بازم تاکیدکنم که اصلا منظورم از این قبیل دلنوشته ها پرداختن به خودم نبوده و نیست
خوش باشی و سلامت..تابعد..یاعلی مدد
وطنم وطنم وطنمممممممممممممممممم
البته وطن وطن گفتن من کجا و مال شما کجا..
شما که از خودتون برا وطنمون مایه گذاشتید..
ایششششششششششششش
خدا کنه وطنمون رو نابود نکنن.. مارو هم جلو شما شرمنده
جنگیدید ..انقلاب کردید ... اینا اومدن افتادن روش..
برا ما هم که هیچی نموند..
عموی عزیز منتظر پستای بعدی و خاطراتتون هستیم..
وطن برای همه یک معنا و مفهوم داره و هر ایرانی هم در حد وسع و توانش برای حفظ وطن مایه میذاره..از نظر منکه بارها گفتم بازم میگم:فرقی بین نسلهای گذشته و فعلی نیست.همه عاشق این ملک و دیارند
دیار قاصدک را نگفتم هااا..اما خب این دیارهم شاملش میشه
سلام قاصدک عزیز
این روزها یادآور تلاش انسان های به معنای واقعی، انسانه .
کسانی که از خون و جان و مالشون گذشتن برای وطن .
برای راحت زندگی کردن نسل های آتی . برای عزت و آزادگی .
حرف تکراری نمی زنم، اما کاشکی هم ما و هم بالانشین ها، قدرشناس بودیم .
کاشکی !
منتظر پستهای بعدیتون هم هستم .
شاد باشید و سلامت .
ممنون از حضور و قدر شناسی تون.
همینکه میایید کفایت میکنه.خودتون را معذب نکنید که حتما چیزی بنویسید
چون من خودم میفهمم کی میخونه و کامنت میده و کی تا از راه میرسه میگه:خوب بود..مثل همیشه
چشممممممممم..بشرط بقای عمر و حیاط اسلام! و حس نوشتن درخدمت خواهم بودزنده باشید..یاعلی مدد
سلام ...
باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم میدانهای مین ابراز شد
باز هم مجنون لیلایی شدیم
بعد عمری باز شیدایی شدیم
یاد گلها یاد شبنم ها بخیر
یاد بوذر یاد میثمها بخیر
یاد آن دریادلان ناشکیب
کوی سبقت میربودند از رقیب
هفته ی دفاع مقدس رابه شما و تمام همسنگران و ایثارگران و جان برکفان میهن عزیزم تبریک و تهنیت میگم
و رشادتها و جوانمردی های همه ی بزرگ مردان ،جانبازان ، شهدا و اسرا و خانواده های عزیز ومحترمشان را می ستایم وامیدوارم قدردان این عزیزان باشیم...وهمواره پیرو راستینشان باشیم
خوش به سعادتتون که اون روزها رو تجربه کردید هنوزم یادمه که چقدر به خاطر اینکه زن هستم و اختیارم دست خودم نیست تا بتونم برم جبهه حسرت میخوردم
مرا روزی امید پر زدن بود
شهادت غایت آمال من بود
دلم میخواست در سنگر بجنگم
ولیکن جنس من افسوس، زن بود!
یاد شهدای گمنام رو گرامی میداریم و بوسه بر چشمهای منتظرو همیشه به راه مادرانشان میزنیم...
تو آن شمعی که خاکستر نداری
شهید مکتبی، پیکر نداری
به گلزار بهار آکندة عشق
تو آن مرغی که بال و پر نداری
برای رفتن از دلتنگی خاک
تو جز تسبیح و انگشتر نداری
برای لشکر دشت محبت
تو سرداری ولیکن سر نداری
پلی از خاک تا افلاک بستی
شدی استاد و یک دفتر نداری
شاپرک عزیز.ممنون
واقعا همیشه گفتم:سلیقه ت در انتخاب شعر خیلی خوبه
مثلا همینکه درمورد زن بودن نوشتی.خیلی بنظرم قشنگ و جالب و با معنی بود.
به هرحال.ممنون از حضور همیشگیت.
یاد ونام وراه شهدای عزیز گرامی باد
نام تو را مینویسم
روی لالههای سرخ پرپر
بر دیارقاصدک
در صدای خروشان رودخانهها
و روی سجادهی عشق
نام تو را مینوسیم
بر موج دریاها
روی اشک گلهای سحری
و در نگاه قطرههای باران
ای شهید...
یاد و نام لاله های عاشق جاوید است
مباد آن روز که فراموش شوند
منتظر دلنوشته های شما هستیم...
خوشا یاران کزین ویرانه رستند زدل بند تعلقها گسستند
زمردى پشت شیطان درون را چه زیبا در شبانگاهان شکستند
فریب این جهان و نفس خود را نخوردند و زدام خویش جستند
زاین دنیاى بى مهر و محبت گذر کردند و با پاکان نشستند
خوشا یاران که در عهد جوانى کتاب پست خودبینى ببستند
به وقت وصل و پایان جدایى توگوئى از شراب عشق مستند
خوشا یاران عهد خون و ایثار که نیکوخویش بشکستندو رستند
در پناه حق
این هم شاهد مثال حرف بالام
شعری که درمورد جنگ باشه و توش دیار قاصدک هم باشه
ممنون..شعر زیبایی بود..اصلا این دفعه بخوام اپ کنم قبلش میام میگم میخوام فلان موضوع را بنویسم.شما شعرش را بدید
بازم ممنون..گرامی باد یادوخاطر حماسه سازان۸سال دفاع مقدس.
یادشش بخیررررر....!
لوگو و موزیک بسیار زیبا و هماهنگی تهیه کردید
همواره موفق و سلامت باشید
یادش بخیر
ممنون از دقت نظرتون.لطف کردید.ممنون.تابعدیاعلی مدد
سلام عزیز با غیرت ما
خوش به سعادتت که تونستی بری و اون طرف رو ببینی بد به شانست که الان هم داری این وضع رو می بینی !
می دونی که منم یه جورائی جزو نسل سوخته ام .
نتونستم همراه بشم چون سن ام نمی خورد به جنگ ولی جنازه دوستان و بچه محل هام که چطور تو کمین کردهای عراقی سوراخ سوراخ شده بودند و واسه تشییع شون می رفتیم تا پزشکی قانونی رو یادمه .
از اسعد فقط اسمش موند روی کوچه و نه کسی فهمید مادرش کی به خاطر یکتا پسرش دق کرد و نه کسی یادش موند اون چطور و برای کدام عقیده اش شهید شد !
آره یادش به خیر ... !
همیشه ، هرچقدر هم که دچار اختلافات سیاسی داخلی بوده ایم در برابر تجاوز خارجی متحد شدیم و تنها نقطه قوت ایرانی همین است که غیرت در قلب و سر او موج می زنه وگرنه خیلی وقت پیش ناموس را حراج کرده بودند همین ها که قبلا جوانان را شیمیائی کردند و حال می خواهند برایشان کمک بفرستیم !
خیلی فیلم درست کردند از کسانی که بعد از برگشتن به جای پاسداری به حسابداری اموال و غنائم بادآورده مشغول شدند .
دلم می گیره از این که از اون احساس خالص فقط مشتی مو بر تن شان باقی مانده . بیسوادی که مدرک ... را نمی داند چگونه گرفته بر منصبی که نمی داند چگونه به او رسیده می نشینید و هرچه که آن زمان برایش جنگیده به خاطر بی لیاقتیش در قالب امتیاز تقدیم به همان بمب فروشان می کند !
یادته می گفتیم در بهار آزادی جای شهدا خالی !
خیلی وقت ها با خودم می گم :
در جمهوری اسلامی جای امام ( ره ) ما خالی !
دیارت همیشه سبز باشه قاصدک !
صدای دوستت نیز دلنشین بود و آشنا !
یا حق
سلام قاصدک عزیز
ای یادگار جنگ
این هفته را به تو و تمامی آنانی که رفتند و ماندند تبریک می گم
می دانیم پر از خاطرات آن زمان هستی
چرا برایمان از آن روز ها که با پوست و گوشت و استخوان و روح بزرگت لمس کردی و دیدی نمی گی ؟
چرا ما را بر برگ فرش لاله های وحشی دعوت نمی کنی ؟
دوستتان داریم همچون برادری و پسری و پدری سرفراز
زنده باد
زنده باد
زنده باد
سلام قاصدک عزیزم.خوبی؟
شرمنده به خدا! باز من غیبم زد و نتونستم یه مدت بیام!!
تو خوبی؟ خوش می گذره؟ چه می کنی با عروس داری؟ ؛-)
می گم اون لینک هایی که داده بودی رو دانلودش کردم ولی یه اشکالی توش هست! حتما باید به اینترنت وصل باشی تا اجرا بشه! واسه همین نتونستم آهنگشو بگیرم.
ولی اون آهنگ محسن چاوشی رو دارم. مدیای اونو برات آماده می کنم. اشکالی که نداره؟
شاد و سلامت باشی
بای
سلام قاصدک مجاهد و فداکار میدان های جنگ و مبارزه
به یاد بیاوریم حمله ابرهای سیاه به آسمان کشورمان را....
فراموش نکنیم بزیر کشاندن ستاره هـــــای عاشق را
سبز کنیم خاطره هایشـــــــــــــان را........
سلام قاصدک امین و نگهبان کشور و زنبیل های دوستان
چه روزها و شبهایی را شما و دیگر رزمندگان در میدان های جنگ گذرانده اید و اکنون کسانی فداکاری شما (بطور اعم میگویم ) را بزیر سئوال برده اند و شما را با وسترن های فیلم های امریکایی
یکی کرده اند
بهر حال مواظب زنبیل سمانه جان باشید
شعر پایانی تان هم خیلی زیباست و این را صادقانه میگویم
در ضمن یادتان می آید که می گفتید فقط از اشعار ستاره دار استفاده میکنم
سلام قاصدک سبکبال
به روزم و منتظر حضور سبزتان
سلام قاصدک گرامی
راستش کلی تو کامنتها گشتم دنبال کامنت خودم
بعدش که پیدا نکردم
اخرش متوجه شدم کم حواسی از خودمه و اسم ننوشتم
اخه تو بلاگفا اگه اسم ننویسی تذکر می ده !! پیشرفته است دیگه!!
به هر حال ببخشید منظوری نداشتم
محمدعلی رامین : در مورد شایعه استعفایم "شتر در خواب بیند پنبه دانه"
رامین: روزنامه آسیا از نطر ما توقیف است!!
معاون امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت ارشاد با بیان اینکه توقیف روزنامه آسیا تصمیم هیات نظارت بر مطبوعات بوده است، گفت: نباید قوه قضائیه به دلیل ناهماهنگیهای پیش آمده، روزنامه متخلف آسیا را قبل از بررسی حقوقی تبرئه کند. محمدعلی رامین پس از نشست خبری خود که عصر روز شنبه برگزار شد، در گفتوگو با ایسنا، در پاسخ به این سوال که آیا این موضوع که بازپرس شعبه نهم دادسرای کارکنان دولت و رسانه در نامهای خطاب به هیات نظارت دلایل توقیف روزنامه آسیا را ناکافی دانسته و به رفع توقیف آن اقدام کرده است، صحت دارد، اظهار کرد:
مشکلات حقوقی در بررسی این پرونده در قوه قضائیه پیش آمده که در حال بررسی هستیم و امیدواریم حل و فصل شود.او در بیان اینکه با این وجود روزنامه میتواند منتشر شود؟ گفت: از نظر هیات نظارت بر مطبوعات این روزنامه هنوز توقیف است. رفع مشکلات حقوقی به همکاری قوه قضائیه با هیات نظارت بستگی دارد تا بتوانیم حقوق عمومی را حفظ و از انتشار یک نشریه متخلف جلوگیری کنیم.
رامین همچنین اظهار کرد: قوه قضائیه باید پیگیر اسناد مربوطه باشد و اگر احیانا اشکالی بر روند ارتباط پیش آمده با همکاری متقابل میان معاونت مطبوعاتی و قوه قضائیه حل و فصل شود.
او خاطرنشان کرد: آنچه از سوی قوه قضائیه به ما منتقل شده این بوده که اسناد و دلایل مطرح شده مبنی بر توقیف روزنامه آسیا به آنها منتقل نشده است و این به آن معنا است که این اسناد باید به آنها منتقل شود؛ نه اینکه رفع توقیف از روزنامه صورت بگیرد.
رامین همچنین در پاسخ به این سوال که آیا اخبار مربوط به رفتن وی از معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صحت دارد یا خیر؟ گفت: شتر در خواب بیند پنبه دانه.
در دیدار خانواده قربانیان کهریزک با آیت الله جوادی آملی چه گذشت؟
خانواده برخی از قربانیان کهریزک مدتی پیش با آیت الله جوادی آملی دیدار داشتند که در این دیدار بحث های مهمی ردو بدل شد.به گزارش خبرنگار جهان در این دیدار آیت الله جوادی آملی ضمن اعلام همدردی با خانواده کشته شدگان، ماجرای کهریزک را بسیار پر هزینه برای نظام دانستند.
در این دیدار آیت الله جوادی آملی از خانواده قربانیان کهریزک می خواهند که از تخلف برخی از مامورین نیروی انتظامی گذشت کنند که در پاسخ خانواده کشته شدگان کهریزک تاکید می کنند، اگر از گناه سربازان نیروی انتظامی و مجازات تعدادی از مقصرین گذشت کنند،اما با تمام قوت مجازات مقصرین اصلی این حادثه، که در حال حاضر مسئولیت اجرائی نیز دارند را پی گیری خواهند کرد و از آنها نخواهند گذشت.
کلینتون اتاق به اتاق دنبال خاتمی میگشت تا با او دست بدهد
اعتراف روزنامه دولت:
روزنامه ایران روزگذشته چهارمین ویژهنامه خود تحت عنوان «رمز عبور» را به صورت رایگان و در ۱۶۸ صفحه با هدف بررسی سیاست خارجی دولتهای بعد از انقلاب و تخریب دولتهای پیش از نهم منتشر کرد.به گزارش «پارلماننیوز»، در حالی که این روزنامه در گفتگو با برخی از مسئولین و کارشناسان سعی در تخریب دستاوردهای دولت اصلاحات و دولتهای پیش از آن در حوزه سیاست خارجی داشت اما در گزارشی که از حضور روسای جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل منتشر کرده به تاثیرات پررنگ حضور خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل اعتراف کرده است.
ایران در این ویژهنامه با اشاره به طرح ایده گفتگوی تمدنها توسط خاتمی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نوشته است:« کلینتون در ساختمان سازمان ملل اتاق به اتاق به دنبال خاتمی میگشت تا با او روبهرو شود و گویا با دو ایرانی مرتبط با نمایندگی ایران و همچنین محافظ و راننده خاتمی دست داده اما موفق به دست دادن با خاتمی نشده است.»
روزنامه دولت همچنین تلویحا به تمجید از موضع سیدمحمدخاتمی در خصوص رابطه با آمریکا در این اجلاس پرداخت و تاکید کرد:« خاتمی از دیوار بلند بیاعتمادی بین مردم ایران به دولت آمریکا گفت و اینکه صرفا با تغییر لحن در این دیوار رخنهای ایجاد نمیشود، بلکه در عمل باید تغییر حاصل شود که با تصویب سالانه بودجه برای لطمه زدن به ایران و تداوم تحریمها، تغییری نشهود نیست.»
این روزنامه ادامه داده است:« خاتمی همچنین گفت اگر بنا بر محاکمه باشد، باید کسانی محاکمه شوند که به مدت نیم قرن مصالح و منافع ملت ایران را نادیده گرفتند.»این روزنامه همچنین به تمجید از برقراری ایران و الجزایر به دلیل دیدار خاتمی با بوتفلیقه در حاشیه اجلاس هزاره سوم سازمان ملل متحد پرداخت.
گفتنی است این اعترافات ارگان رسمی دولت نشاندهنده تاثیرگذاری سخنان خاتمی و دیپلماسی دولت اصلاحات بر صحنه بین الملل و جایگاه بالای ایران در دنیا در زمان دولت اصلاحات بوده است.
شیرین عبادی: نسرین ستوده تحت شدیدترین فشارهابرای اعتراف علیه خود است
شیرین عبادی رییس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران درمصاحبه با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با انتقاد از فشارهای روزافزون بر جامعه حقوق بشری در ایران از بازداشت نسرین ستوده انتقاد کرد و گفت که وی هم اکنون در زندان تحت شدیدترین فشارها برای اعتراف علیه خود است. شیرین عبادی به کمپین گفت: « طبق مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد دولت ها وظیفه دارند که از مدافعان حقوق بشر حمایت کنند و موجبات تسهیل کار آنها را فراهم بیاورند.
این به خاطر اهمیتی است که به حقوق بشر داده می شود و کسانی که در این راه فعالیت می کنند. دولت ها حق ندارند جلوی فعالیت های حقوق بشری را بگیرند بلکه باید کمک هم بکنند.»
خانم عبادی افزود: « متاسفانه در ایران شرایط به گونه ای شده که کار کردن برای حقوق بشر تبدیل به یک خطر عمده شده است. هر کس صحبت به حقوق بشر می کند متهم به همدستی با غرب و گرفت کمک های مالی از غرب می شود و کسانی که برای حقوق بشر کار می کنند در معرض انواع مخاطرات هستند. الان می بینیم که خانم نسرین ستوده به علت فعالیت های حقوق بشری در زندان هستند و تحت فشار برای اینکه علیه خودش صحبت بکند.»
هفته گذشته شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳ درنامه ای به رئیس کانون بین المللی وکلا با شرح وضعیت دو تن از وکلای مدافع حقوق بشر به نام های نسرین ستوده و ومحمداولیایی فر که هم اکنون در بازداشت به سر می برند خواستار واکنش این کانون به فشارهای وارده به این دو وکیل دادگستری توسط مقامات جمهوری اسلامی شد.
وی در این نامه خوستار تلاش برای آزادی وکلای یاد شده شد. خانم عبادی نوشته است: « به اطلاع میرساند که در تاریخ ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۹ خانم ستوده وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر به علت دفاع از موکلین خود و هم چنین فعالیتهات حقوق بشری اش با صدور قرار بازداشت، زندانی شد و تا این تاریخ در سلول انفرادی بسر می برد و بر خلاف قوانین ایران، حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده از جمله فرزند سه ساله اش از وی دریغ شده است و طبق اخبار واصله از زندان، تحت فشار و تهدید است که علیه خود اعترافات غیر واقعی نماید.»
رییس کانون مدافعان حقوق بشر افزوده است: « هم چنین آقای محمد اولیائی فرد، وکیل دیگری که از مدافعین شناخته شده حقوق بشر است و سالها برای لغو مجازات اعدام نوجوانان فعالیت میکرده نیز به یک سال حبس محکوم شده و هم اکنون در شرایط نامناسبی دوران محکومیت خود را سپری میکند.خواهشمندم به هر طریق ممکن نسبت به دستگیری همکاران در بند خود اعتراض کرده و توجه دولت جمهوری اسلامی ایران را به لزوم استقلال و آزادی بیان وکلاء جهت اجرای عدالت جلب نموده و از امکانات بین المللی خود برای آزادی وکلای زندانی در ایران استفاده نمائید.»
ای پیش پرواز کبوترهای زخمی
بابای مفقودالاثر ،بابای زخمی
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی ؟ کی از حال و هوای خانه غم پر ؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هرچه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها ! یک بغل برگرد تنها جای من باش
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
جامانده ای در ماجرای بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبل است
ای دست هایت آرزوی دست هایم
ناز وادایم مانده روی دست هایم
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
اما همچنان شهیدی زنده باقی می مانم
ـــــــــــ
ما را چه شده است؟
این یک معمای پیچیده است
همه در آرزوی کسب چیزی هستند
که من با آن جنگیدهام
و جالب آنکه باید خدمتکارشان باشم
در حالیکه دست و پا ندارم
گاهی چشم، زبان و به گمان آنها حتی شعور!
من بیدست، بیپا، زبان، گاهی چشم
و به گمان آنها حتی شعور
در دورافتادهترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان
وظیفه حفاظت از مرزهایی را دارم
که تمام روزنامهها و شبکههای تلویزیونی
حتی رفقای دیروزم - قربتاً الیالله -
با تلاش تحسینبرانگیز
سرگرم تجاوز به آنند.
جالب آنکه در مراسم آغاز هر تجاوزی
با نخاع قطع شدهام
باید در صف اول باشم
و همیشه باید باشم
چون تریبون، گلدان و صندلی
باشم تا رسیدن نمایندگان بانکها
سپس وظیفه دارم فوراً به اتاقم برگردم.
من وظیفه دارم قهرمان همیشگی فدراسیونهای درجه چهار باشم
بیدست و پا بدوم، شنا کنم و ...
دفاع از غرور ملی-اسلامی در تمام میادین
چون گذشته که با یازده تیر و ترکش در تنم
نگذاشتم آنها از پل «مارد» بگذرند
حالا یک پیمانکار آن پل را بازسازی کرده است
مرا هم بردند
خوشبختانه دستی ندارم.
اگر نه یابد نوار را من میبریدم
نشد.
وزیر این زحمت را کشید
تلویزیون هم نشان داد
سپس همه برگشتند
وزیر به وزارتخانهاش
پیمانکاران به ویلاهایشان
و من به تختم.
من نمیدانم چه هستم
نه کیفی و نه کمی
بی دست و پا و چشم و گوش و به گمان آنها حتی ...
به قول مرتضی؛ کلمنم!
اما این کلمن یک رأی دارد
که دست بر قضا خیلی مهم است
و همواره تلویزیون از دادنش فیلم میگیرد
خیلی جای تقدیر و تشکر دارد
اما هرگز ضمانتی نیست
شاید تغییر کنم
اینجاست که حال من مهم میشود.
شاید حالا پیمانکاران، فرشتگان شبهای شلمچه
پاسداران پل مارد
و ترکش خوردگان خرمشهرند
شاید من
حال یک اختلاسپیشه خودفروخته جاسوسم
که خودم خرمشهر را خراب کردهام
و لابد اسناد آن در یک وزارتخانه مهم موجود است
برای همین باید، همینطور باید
در دور افتادهترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان
زمان بگذرد
من پیرتر شوم
تا معلوم شود چه کارهام.
سرمایه من کلمات است
گردانم مجنون را حفظ کرد
یکصد و شصت کیلومتر مربع با پنجاه و سه حلقه چاه نفت
اما بعید میدانم تختم
یکصد و شصت سانتیمتر مربع مساحت داشته باشد
چند بار از روی آن افتادهام
یکبار هم خودم را انداختم
بنا بود برای افتتاح یک رستوران ببرندم!
من یک نام باشکوهم
اما فرزندانم از نسبتشان با من میگریزند
با بهره هوشی یکصد و چهل
آنها متهمند از نخاع شکسته من بالا رفتهاند
زنم در خانه یک دلال باغبانی میکند
و پسرم میگوید:
ما سهم زخم از لبخند شاداب شهریم.
فرو بریزید ای منورهای رنگارنگ!
گمانم در این تاریکی گم شدهام
و بین خطوط دشمن سرگردان،
آه! پس چرا دیگر اسیرم نمیکنند
آه! چه کسی یک قطع نخاعی بیمصرف را اسیر میکند
و باز آه! چه کسی یک اسیر را اسیر میکند
آه و آه که از یاد بردم، من اسیرم
زندانی با اعمال شاقه
آماده برای هر افتتاح، اعلام رای
و رقصیدن به سازها و مناسبتهای گوناگون
و بیاختیار در انتخاب غذا
انتخاب رؤیاها
حتی در انشای اعترافاتم.
و شهید، شهید که چه دور است و بزرگ
با تمام داراییش؛
یک شیشه شکسته
یک قاب آلومینیومی
و سکوت گورستان
خدا را شکر، لااقل او غمی ندارد
و همیشه میخندد
و شهید که بسیار دور است از این خطوط ناخوانا
از این زبان بیسابقه نامفهوم
و این تصاویر تازه و هولناک،
خدا را شکر! لااقل او غمی ندارد
و همیشه میخندد
و بسیار خوشبخت است
زیرا او مرده است.
و من اما هر صبح آماده میشوم
برای شکنجهای تازه
در دور افتادهترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان
در باغ وحشی به نام کلینیک درد
تا مواد اولیه شکنجهای تازه باشم
برای جانم
تنم
وطنم
تا باز خودم را از تخت یک مترو شصت سانتیام
به خاک بیندازم
اما نمیرم
درد این ستون فقرات کج
و فراق
لهم کند
اما همچنان شهیدی زنده باقی بمانم.
ای جماعت جنگ یک آئینه است
هفتة تاریخ را آدینه است
لحظهای از این همیشه بگذرید
اندرین آئینه خود را بنگرید
داغ بود و اشک بود و سوز بود
آه ! گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست
در گلویی عقدة آواز نیست
نسلهای جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه میدانی شدند
روزگاران عجیبی آمدند
نسلهای نانجیبی آمدند
ابتدا احساسهامان ترد بود
ابتدا اندوههامان خرد بود
رفته، رفته خندهها زاری شدند
زخمهامان کمکمک کاری شدند
عقدهها رفتند و علّت مانده است
در گلویم حاج همت مانده است
زخمیم اما نمک بیفایده است
درد دارم نیلبک بی فایده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشکر چنگیز از روحم گذشت
جان من پوسید در شبغارهها
آه ای خمپارهها، خمپارهها ... !
چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟
چه کسی میداند سوت خمپاره فردا به قطره اشکی بدل خواهد شد و این اشک جگرهایی را خواهد سوزاند؟
کیست که بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر؟
کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامهای و سیاه شدن جامهای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟
جوانم کجاست؟
دخترم چه شد؟
به کدام گوشه تهران نشستهای؟
کدام دختر دانشجویی که حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار جنگ را بشنود، داغ آن دختران معصوم سوسنگرد، خواهران گل، آن گلهای ناز، آن اسوههای عفاف که هرکدام در پس رنجهای بیکران صحرانشینی و بیابانگردی، آرزوهای سالهای بعد را در دل میپروراندند، آن خواهران ماه، مظاهر شرم و حیا را بفهمد، که بیشرمان دامانشان را آلودند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟
چه کسی در آن کشته شد و در آن دفن گردید؟
چگونه بفهمد تانکها هویزه را با 120 اسوه، از بهترین خوبان له کردند و اصلاً چه میدانی که تانک چیست و چگونه سری زیر شنیهای تانک له میشود؟
آیا میتوانید این مسئله را حل کنید؛ گلولهای از دوشیکا با سرعت اولیه خود از فاصله 100 متری شلیک میشود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر میکند، معلوم نمایید:
- سر کجا افتاده است؟
- کدام زن صیحه میکشد؟
- کدام پیراهن سیاه میشود؟
- کدام خواهر بی برادر میشود؟
- آسمان کدام شهر سرخ میشود؟
- کدام گریبان پاره میشود؟
- کدام چهره چنگ میخورد؟
- کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک میریزد؟
شهریار عزیز.ممنون از حضورت..بله .جنگ جز اینا که گفتی هیچ ارمغان دیگه ای نداره.!.
قبلا هم گفتم و گفتیم :جنگ مقوله یا قماری ست دوسر باخت
درجنگ؛ فاتح اصلا معنایی نداره.جنگ بازاری ست برای فروش سلاح و صلاح٬!
اما دراین بین دفاع دارای ارزش و مفاهیمی بس پربار بوده و هست.
با خوندن دلنوشته ت یاد قطعه شعری افتادم که در زیر کامنتهای گرانقدرت بیادگار میذارم.بازم ممنون
یا این مسئله را که هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران – دهلران حرکت میکند مورد اصابت موشک قرار میدهد؟ اگر از مقاومت هوا صرفنظر کنیم، معلوم کنید:
- کدام تن میسوزد؟
- کدام سر میپرد؟
- چگونه باید اجساد را از میان این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
- چگونه باید آنها را غسل داد؟
- چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
- چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟
- چگونه میتوانی درها را بر روی خودت ببندی و چون موش، در انبار کلمات کهنه کتاب لانه کنی؟
- کدام مسئله را حل میکنی؟
- برای کدام امتحان، درس میخوانی؟
- به چه امیدی نفس میکشی؟
- کیف و کلاسور را از چه پر میکنی؟
از خیال.
از کتاب.
از لقب شامخ دکتر.
یا از آدامسی که مادرت هرروز صبح در کیفت میگذارد.
- کدام اضطراب جانت را میخورد؟
در رسیدن اتوبوس.
دیر رسیدن سر کلاس.
نمره A گرفتن.
- دلت را به چه چیز بستهای؟
به مدرک.
به ماشین.
به قبول شدن در دوره فوق دکترا.
آری پسرک دانشجو!
به تو چه مربوط است که خانوادهای در همسایگی تو داغدار شده است.
جوانی به خاک افتاده و خون شکفته.
آری دخترک دانشجو!
به تو چه مربوط که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندند و آنان را زنده به گور کردند.
در کردستان حلقوم کسانی را پاره کردند تا کدهای بیسیم را بیابند.
به تو چه مربوط است که موشکی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نوری، محلهای نابود شود و یا کارگری که صبح به قصد کارخانه نبرد اهواز از خانه خارج و دیگر بازنگشت و همکارانش او را روی دست تا بهشت اباد اهواز بدرقه کردند.
به تو چه مربوط که کودکانی در خرمشهر از تشنگی مردند.
هیچ میدانستی؟
حتماً نه!
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره میخورند به دنبال آب گشتهای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟
و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین کودک رفتی تا سیرابش کنی،اما دیدی که کودک دیگر آب نمیخواهد!!
اما تو، اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، حرمله مباش که خدا هدیه حسین(علیه السلام) را پذیرفت.
خون علی اصغر را به زمین باز پس نداد و نمیدانم که این خون، خون خدا، با حرمله چه میکند؟!
توچه میدانی که خرمشهر چیست
فاتح این شهر جز دادار کیست؟
تو چه میدانی چه ها بر شهر رفت
غصهها و رنجها ، با صبر رفت
هیچ میدانی که آن روباه پیر
چار بار این شهر را کرده اسیر
آن یکی مست و رجزخوان، یکسره
خواند نام شهر را محمّره
لیک با خون دل مردان پاک
ماند خرمشهر براین آب و خاک
آن که بر دیوار شهرم مینوشت
آمدم تا که بمانم در بهشت(جئنا لنبقا)
شد اسیر دست مردان دلیر
تا بداند فرق روبه یا که شیر
یاد آن پیر جمارانی بخیر
یاد آن تفسیر قرآنی بخیر
گشت شهرآزاد با دست خدا
گفت این فرموده را، آن رهنما
گوییا کرب وبلایی بوده است
یا که عاشورا در این شهرآمدهاست
آن زمانی که محمد با غرور
گفت یاران مرگ آمد با سرور
هرکه در این شهر مانَد، کشته است
ورنه ره باز و امید آغشته است
از جهان آرا چه گویم، کیست او
گرچه جسمش در میانه نیست او
یا بگویم از شریف آن مرد دین
آن بروجردی قنوتی نازنین
آن که سر را داد با عمامه اش
تا نگیرد دست دشمن خانهاش
یا بگویم موسوی صالح که بود
پیرهن کرد از تنش چون نور بود
آنکه میگفت ای خدا چون پر شدم
پیرهن سنگین تن، آذر شدم
یا بگویم من ز فهمیده سخن
آنکه شد رهبر به پیر انجمن
یا دگر رویین تنان شهر جان
همچو بهنام و رسول نوجوان
بس شهیده مادران شیرزن
شاهد مرگ عزیزان وطن
آن زمان که دید سردار جهان
نیست غیر خویش و بهروزش جوان
بر زمین چندین شهید بی کفن
جسمشان چون نقش گل شد در وطن
زائر قبر و جسدهاشان نسیم
ختران و ماه، خورشیدش سهیم
یاعلی گفتیم و شهر آزاد شد
وزنفسهای شهید آباد شد
نقطه عطف جنگ ،فتح شهر خون
دشمن از این فتح گشتی سرنگون
رشته دشمن ز دستش چون گسست
پشت او از این مصیبتها شکست
زد ندای صلح شیطان بزرگ
چون که دید این فتح و این نصر سترگ
فتح باشد وعده حق هر زمان
برمسلمانان و جمله مومنان
دِین من بود این دو خط شعر و سرود
بر شهیدان وطن با صد درود
گویم اما آخرین بیتم به سوز
و دعایی که بگویم شام و روز
شهر خرمشهر چون شهر خداست
آفریدش، کرد آزاد، او رهاست
جز خدا هرگز نداند چیست جانا، شهرخون
چون در او افتاد صدها نقش از شور و جنون
...علی امینی<فرهاد>...
از ما سلام...
غرض عرض ارادت و اینا بود..
سلام واهلا وسهلا بر جناب پدر بزرگوار[:S004:
اولشم بهتون تبریک میگم تولدتونو ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه ست!و از اینکه نتونستم حضوری بیام خدمتتون بسی شرمنده دیگه نبود نت و البته یکی هست که بچسبیم بهش و از طرف مام تبریک بگه!دست گل سمانه ی عزیز و محیای گلم درد نکنه خیلی قشنگ در اومده بود اپشون!
بازم تبریکات فراوان منو بپذیرد ایشا..همیشه لبت به خنده وا بشه ودلتون
لیاقت شما خیلی بیشتر از یه شعر ناقابل و دو سه تا خطه!]
اره دیگه پاییزش قشنگیش به مدرسه رفتنشه!چی میشد به عقب برمیگشتیم ومی نشستیم پشت میز ونیکمت مدرسه!حسرتش واسمون مونده!
بهتونم تبریک میگم هفته ی دفاع مقدسو خدمت تمام رشدمردانی که ایران عزیزمونو از اونا داریم!
سلام هفته ی دفاع مقدس رو بهتون تبریک یا تسلیت می گم .
نمی دونم حال و هوای چنین روزهایی براتون خوشاینده یا نه
در هر صورت
خسته نباشید و یا حق
سلام
اول از همه هفته دفاع مقدس رو تبریک میگم مخصوصا به اون
جوان مردان و شیرزنانی که تو اون روزا حسابی سختی کشیدن و
یه تبریک جداگانه به شما قاصدک عزیز .
راستش اول که دیدم نوشتید دهه ۶۰ و ۷۰ کلی تعجب کردم
آخه دهه ۷۰ ای ها که اصلا باد جنگ هم به سرشون نخورد چه
برسه که بچگی نکرده باشن (خودمم دهه ۷۰ ای هستم واسه
همین بیشتر تعجب کردم فکر کردم خودم از بقیه جا موندم )
اما بعد که دیدم تو یکی از کامنتا نوشتید منظورتون دهه ۵۰ و ۶۰ بوده فهمیدم که اشتباه لپی بوده !
من که از خدامه بچه های نسل ما هم اینقدر احساس بچگی نکنن و به فکر کار و زندگی باشن این قدر خوشم میاد از اونایی که خیلی زود حتی قبل از اینکه دانشگاه برن سر کار میرن و
به فکر زندگیشون هستن و یه جورایی مردتر از بقیه هه نسلی هاشون هستن .
راستی شما نمایشگاهه دفاع مقدس که تو تهران گذاشتن
رفتین ؟ من که خیلی دوس داشتم بیام .
من فقط یه بار از اینجور نمایشگاه ها دیدن کردم اونم زمانی
که حدودا ۱۰ سالم بود فکر می کنم . آخه اون تنها نمایشگاهی
بود که جامع تر و بهتر از بقیه ی نمایشگاه های بسیجی و دفاع مقدسی بود که تو بوشهر بر پا می شد .
سلام قاصدک عزیز....
امیدوارم حالتون خوب باشه و ازدست من دلخور نباشین بخاطر نیودن.
ممنون ازینکه تو پست عید فطرتون اسمی از منم بردین.
باگوشی اون پستتون رو خوندم اما نتونستم بیام برا تشکر و تبریک.
اما الان با تاخیر عید رو بهتون تبریک میگم و آرزوی قبولی طاعاتتون رو از خدای مهربون مسئلت دارم.
راستی تولد وبلاگتون هم مبارک....ایشالا صدوبیست ساله شه.
ببخشید ازینکه نمیتونم بیام و زود به زود بهتون سربزنم.
این روزا برامن موقع امتحان سخت الهی هست که نمیدونم میتونم ازش باموفقیت بیام بیرون یا نه....
برام دعاکنید..خیلی نیازمندم.
دعاکنین خدا بهم تحمل این همه امتحانای سخت و بده....کم کم دارم کم میارم.
سالگرد روزهای زیبای حماسه آفرینان کشور عزیزمون روهم به همه تبریک میگم.....انشاالله وحدت مردممون روز به روز پررنگ تر بشه.
به خدا میسپرمتون....
درپناه حق....یاعلی مدد
سلام قاصدک.
سپاس که اومدید به سرزمین پیچیده و سپاس بابت نظری که ثبت کردید.
شما هم نوشتید همهی جان و تنم وطنم وطنم وطنم. من نیز هم.
قاصدک حرفامو که نوشتم میاید بخونید؟
شاد و سلامت باشید. در پناه خدا.
امیدوارم آن روز پیش نیاید مجلس عدم کفایت رئیس جمهور را طرح کند
محمد رضا باهنر، نماینده مجلس در گفتگو با تابناک : اگر بخواهیم به اصلاح قانون اساسی نگاه کنیم، اختیارات رئیس جمهور در بخش هایی که به جامعیت قوا بر می گردد، نه تنها بیشتر نشده، بلکه کمتر نیز شده است.رهبری بارها و در سال های مختلف تاکید کرده اند که مجلس در راس امور است و نرم افزار حرکت نظام را مجلس مشخص می کند. انشاءالله که آن روز پیش نیاید، اما در هر صورت مجلس شورای اسلامی می تواند بحث عدم کفایت رئیس جمهور را طرح کند
هیچ مقامی نمی تواند مجلس شورای اسلامی را منحل یا تعطیل و یا اینکه جایگزینی برای آن تعیین کند و این از مشخصه نظام دموکراسی است.قدرت متراکم و متمرکز در یک فرد اگر ضابطهمند نباشد، می تواند حداقل این شائبه را به وجود آورد که این قدرت به سمت دیکتاتوری و خودکامگی حرکت کند و در صورتی که اگر آن فردی که صاحب قدرت است، پاسخگوی مردم نباشد می تواند این نگرانی را به وجود آورد که جامعه به سمت استبداد و دیکتاتوری و سرکشی حرکت کند.
نباید طوری برخورد کرد که جامعه متفکر و حقوقدان کشور و فرهیختگان آن را محکوم کنند و یا خدای ناکرده یک نگرانیای در افکار عمومی به وجود آید که آیا مملکت به ناکجا خواهد رفت؟ممکن است نمایندگان قصوری داشته باشند، اما بحث دفاع از عملکرد افراد نیست. بحث جایگاه نهادهای حاکمیتی کشور است. رئیس جمهور اختیارات بسیار زیادی و وسیعی دارد و اگر از این اختیارات استفاده کند می تواند قوه مجریه را به خوبی اداره کند.
شجونی : با چه مجوزی در مجالس عروسی جوانان میزنند و میکوبند؟!
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران از بیبند و باریهای موجود در برخی تورهای داخلی گردشگری انتقاد کرد و گفت: تورهای گردشگری، سفرهای بلا برای جوانان شده که در سایه آن اقدامات نامشروع انجام میشود. حجتالاسلام جعفر شجونی در گفتوگو با فارس اظهار داشت: در حال حاضر ما گاهی در مجالس عروسی شاهد هستیم که چندین جوان میزنند و میکوبند و آخر سر از آنها که پرسیده میشود با چه مجوزی این کار را انجام میدهید، میگویند از وزارت ارشاد مجوز دارند، این مجوزها یک مصیبتی شده که خلاف شرع، خلاف اخلاق و خلاف امنیت اخلاقی در جامعه صورت پذیرد.
وی در ادامه افزود: تورهای گردشگری نیز متأسفانه در حال حاضر چنین وضعیتی دارند به طوری که آژانسهای گردشگری، پسرها و دخترهایی که هیچ نسبتی با هم ندارند و به یکدیگر محرم نیستند را راهی اتوبوسهای کذایی میکنند که از آغاز سفر تا پایان آن بدون هیچ محدودیتی در جامعه اسلامی میزنند، میکوبند و میرقصند.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران افزود: مسئولان گردشگری اعلام میکنند که خانوادهها با این تورها به سفر داخلی بروند تا هزینههای سفرشان سرشکن شود و با کمترین هزینه بهترین سفر را بتوانند داشته باشند در حالی که شرایط این تورها اصلاً مناسب خانوادهها نیست، خانوادههای متدین و مؤمن اصلاً نمیتوانند در چنین تورهایی حضور داشته باشند. متأسفانه یکسری دختر و پسر هر گونه ارتباطی را در این تورها تجربه میکنند.
حجتالاسلام شجونی ادامه داد: متأسفانه در تورهای گردشگری گرفتار یک هیولای بسیار زشت به نام ارتباط آزاد پسر و دختر شدهایم که به راحتی بدون اینکه نیاز به شناسنامه نیز داشته باشند در این تورها میتوانند در اقامتگاههایی ساکن شوند. میتوان گفت اینها برای خود فضای جدایی را تعریف کردهاند که میتوانند هر عمل زشتی را در آن انجام دهند. نمیدانم سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در این زمینه چه اقدامی انجام میدهد؟ چه مجوزی را برای اینها صادر میکند؟
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران با اشاره به اینکه خانوادهها عمدتاً به این تورهای گردشگری اطمینان کرده و جوانان خود را راهی چنین سفرهایی میکنند، گفت: خانوادهها به جای اینکه فرزندانشان به تنهایی به سفر بروند ترجیح میدهند که با تورهای گردشگری عازم سفر شوند غافل از اینکه در این تورها فساد بیشتری متوجه جوانان میشود و باید با جدیت این موضوع را توسط ارگانهای متولی مورد بررسی و بازنگری قرار داد.
ندای الله اکبر در نقاط مختلف تهران
فراخوان الله اکبر از سوی سایت های نوروز، ندای سبز، تحول سبز و میزان خبر با استقبال نسبتا خوب شهروندان تهرانی در دوشنبه شب مواجه شد. به گزارش خبر نگار کلمه این فراخوان که در فاصله ی زمانی بسیار کوتاه یعنی از روز جمعه مطرح شد به تجربه ای موفق برای این موضوع تبدیل شد. به گونه ای که علیرغم محدودیت شدید رسانه ای ایجاد شده در کشور صدای الله اکبر در برخی مناطق تهران گواه این مساله بود که هنوز صدای رسانه ها به گوش بسیاری از مردم علیرغم همه محدودیتها می رسد.
این فراخوان در اعتراض به محدودیت های صورت گرفته در هفته های اخیر علیه همراهان جنبش سبز بود. محدودیت هایی که از حمله شب های قدر نیروهای لباس شخصی به منزل کروبی آغاز و به محاصره دفتر مهندس موسوی وشیخ مهدی کروبی، از سوی نیروهای امنیتی وقطع کردن آمد وشد ها منجر شد.
گزارش های رسیده به کلمه حکایت از آن دارد مردم در نقاط مختلف تهران ساعت ده شب نداهای الله اکبر را با هم پیوند زدند. در غرب تهران خیابان پیامبر ،میدان پونک ،سردار جنگل ،شهرک نفت ودر شمال غرب درسعادت اباد الله اکبر مردم از پشت بام ها به هم پیوند خورد. در شرق تهران نیز از تهران پارس غریو الله اکبر به گوش رسید. اینها در حالی است که بسیاری از مردم از این فراخوان کوچکترین اطلاعی نداشتند. بنا بر گزارش شاهدان عینی در ساعت ده وبیست دقیقه میدان سرو سعادت آباد، مردم در میدان ترافیک مصنوعی ایجاد کردند وبا بوق های ممتد و الله اکبر گفتن حضور سبز خود را نمایان ساختند.
تربیون های رسمی همواره از خاموش شدن وبه محاق رفتن جنبش سبز سخن می گویند و با توجه به اینکه غیر از فضای سایبر، جنبش سبز رسانه ای ندارد، این نوع استقبال شهروندان از فراخوان الله اکبر در این فاصله کوتاه نشان داد که مردم دنبال راهی برای بیان اعتراض و سخن خود هستند. بارها تقاضای رهبران سبز برای تجمع قانونی از سوی دولت رد شده است. الله اکبر های ۲۹شهریور فاز جدیدی در حرکت جنبش سبز است.
نامه فرزند محسنی، مسوول دفتر موسوی خطاب به پدرش
هشت روز از بازداشت حمید محسنی، مسوول دفتر میر حسین موسوی می گذرد و او فقط یک تماس کوتاه یک دقیقه ای با خانواده اش داشته است. تماسی آن قدر کوتاه که خانواده را بیشتر نگران کرده است. خانواده او متعجب اند که چرا وی را به خاطر مسوول دفتری یکی از یاران قدیمی انقلاب دستگیر کرده اند.به گزارش کلمه، پسر حمید محسنی که از دوری پدرش به شدت دلتنگ است ،در نامه ای کوتاه خطاب به پدر می نویسد :
«پدر جان، آخر جرم تو چیست ؟ جرم تو فقط همکاری با دفتر کسی است که از یاران دیرین انقلاب محسوب می شود و در زمان حیات بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز از معتمدان و نزدیکانش بوده است .اما نمی دانم چرا همین انسان با وفا به انقلاب ناگهان جزو مغضوبین می شود و این گونه با او و نزدیکانش با بی مهری رفتار می کنند .»
وی در بخش دیگری از این نامه خطاب به پدرش نوشته است :
« ما نگران تو و سرنوشت همه یاران دربند هستیم و نمی دانیم بر تو چه می گذرد و کجا هستی ؟پدر جان ! من ، مادر، برادر و خواهرانم هر گز نمی توانیم بفهمیم که تو را به چه گناهی در بند کشیده اند .آن هم حکومتی که همواره منش و روش امامانمان را در برخورد با مخالفان مثال می زند و با تبلیغاتش در این باره و اینکه رفتار اسلامی دارد گوش همه جهانیان را کر کرده است . اما این گونه رفتارها و به بند کشیدن افراد بی گناه مغایرت رفتار و شعارهای آنان را کاملا نشان می دهد .اما پدرجان امیدوارم هر کجا که هستی متل همیشه پایدار و استوار باشی. »
حمید محسنی را در ادامه افزایش محدودیتها و فشارهای امنیتی بر میرحسین موسوی روز دوشنبه ٢٢ شهریورماه ۸۹، ، هنگام تعطیلی دفتر وی بازداشت کرده و پس از تفتیش منزل، بازداشت و روانه زندان کردند .
سلام قاصدک.
نوشتم. یه دقیقه میاید؟
الان(یعنی ساعت۲ نیمه شب) از هیئت رسیدم خونه.!
چشم خدمت خواهم رسید.
سلام مبارز نستوه
بمناسبت سالروز تولد حسین منزوی غزلسرای معاصر
به روزم و منتظر حضور سبزتان
برای اولین بار دکلمه ی زیبایتان را میشنوم با بارانی از اشک چشم و حسرتی بر دل و تاسفی بر زبان
مبارز نستوه؟؟؟؟!!!! حسین منزوی رات میگید یامنو؟؟؟
چشمممم.فردا اول وقت خدمت میرسم.باید یه سر برم ادینه ها
سلام قاصدک سبکبال
فکر کنم بهت خبر آپم را دادم
بهر حال به روزم و منتظر حضور سبزتان
احمدی نژاد: مخالفین سیاسی در ایران هیچ محدودیتی ندارند
آقای محمود احمدی نژاد در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس مدعی شد مخالفین سیاسی ایشان هیچ محدودیتی برای فعالیت ندارند.احمدینژاد در پاسخ به سوالی درباره مخالفین دولت و رقبای سیاسی خود، اظهار داشت: رقبای انتخاباتی من کاملا آزاد هستند و مانند بقیه مردم ایران مشغول زندگی و فعالیت میباشند. آنان با آزادی نظرات و دیدگاههای خود را ابراز می کنند.
محدودیتی برای فعالیتهای قانونی وجود ندارد و مانند بقیه مردم ایران میتوانند نقش آفرینی داشته باشند البته باید توجه داشت که همه در ایران در چارچوب قانون میتوانند به نقش آفرینی بپردازند.
احمدینژاد افزود: هرکس در برابر قانون تخطی کند دستگاه قضایی به تخلفات آن رسیدگی خواهد کرد ،چرا که همه در برابر قانون مساوی هستند. از جانب دولت هیچ گونه محدودیتی برای رقبای سیاسی و مخالفین دولت اعمال نشده است،البته ممکن است خود آنها از فضای مردمی نگرانی داشته باشند.
این اظهارات آقای احمدی نژاد در حالی بیان می شود که اکنون صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی به جرم انتقاداز دولت در زندان به سر می برند و مسوول بسیاری از پرونده سازی ها علیه فعالین سیاسی وزارت اطلاعات تحت مدیریت اوست. همچنین کوچکترین فضای رسانه ای برای بیان دیدگاههای منتقدان سیاسی وجود ندارد.
ملاقات مجید توکلی با خانوادهاش پس از دو ماه
مجید توکلی دانشجوی زندانی دانشگاه امیرکبیر پس از دو ماه، با خانواده خود دیدار کرد.به گزارش دانشجونیوز، مجید توکلی عضو انجمن اسلامی پلی تکنیک، روز پنج شنبه هفته گذشته پس از دو ماه عدم اجازه ملاقات، توانست با خانواده خود در زندان رجایی شهر کرج ملاقات کند. در این ملاقات مجید توکلی وضع روحی بسیار خوبی داشته است.
این دانشجوی زندانی که پیش از این در بند ۳۵۰ اوین زندانی بود، پس از ۱۶ روز اعتصاب غذا در اعتراض به محدودیت ها و برخوردهای توهین آمیز مسئولین زندان، به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد. وی به همراه ١٨ تن دیگر از زندانیان در اعتراض به عدم رعایت حقوقشان دست به اعتصاب غذا زده بودند.
همچنین با با اصلاحیه صادر شده توسط شعبه ١ اجرای احکام دادسرای اوین، هشت سال و نیم محکومیت مجید توکلی با یک سال کاهش به هفت سال و نیم تبدیل شد.در اصلاحیه ای که شب گذشته به دست مجید توکلی رسیده، آمده است: "حکم قطعی هشت سال و نیم حبس تعزیری به هفت سال و نیم حبس تعزیری اصلاح می شود."
این کاهش یک ساله با استناد به ماده ۴۶ قانون مجازات اسلامی، و حذف محکومیت ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی و اجرای ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی بوده است. بنابر ماده ۴۶ قانون مجازات اسلامی، " در جرائم قابل تعزیر هرگاه فعل واحد دارای عناوین متعدده جرم باشد مجازات جرمی داده می شود که مجازات آن اشد است." بنابراین محکومیت یک ساله ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی مبنی بر فعالیت تبلیغی علیه نظام به دلیل اعمال ماده ۶۱۰ و محکومیت پنج ساله ناشی از آن حذف گشته است.
مجید توکلی در تماس با خانواده خود اعلام داشته که وکیل وی از شعبه ۱۵ دادگاه تجدید نظر خواهان تخفیف مجازات شده است که این شعبه با اعلام استعلام از مراجع دیگر قول پاسخ تا دو هفته اینده را داده است. این در حالی است که مجید توکلی اعلام کرده است که با توجه به روند نادرست قضایی طی شده خواهان اعمال تخفیف مجازات در رابطه با حکم غیرقانونی خود نیست.
نامه همسر شهید حمید باکری به فرمانده کل سپاه پاسداران
شـما به امانت شهدا خیانت کـــردید
بسیجی، آن باتوم به دستی نیست که مردم را بترساند
همسر شهید حمید باکری، در آستانه هفته "دفاع مقدس" در نامهای خطاب به سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران، از وی به دلیل "خیانت در امانت" و کوتاهی در قبال وظیفه "صیانت از آرمانهای انقلاب و شهدا" گلایه کرد. به گزارش کلمه، همسر شهید باکری که از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاستجمهوری بود و به خاطر صراحتش در افشای انحرافات طیف احمدینژاد و از جمله توهینهای محصولی وزیر کنونی رفاه به شهیدان باکری، آماج اتهامات رسانههای حامی تمامیت خواهان و برخی چهرههای حامی سرکوب قرار گرفته بود،
دو هفته پیش در نامهای سرگشاده به فرمانده سپاه پاسداران، با یادآوری سابقه روابط او با شهید باکری و آشنایی و رفت و آمد دو خانواده، به سردار جعفری هشدار داد که رویه فعلی، خیانت در امانت و از دست دادن سرمایههای نظام است.
فاطمه امیرانی، در این نامه نوشت: شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
وی در بخش دیگری از این نامه، با انتقاد از سرکوب خشن اعتراضات مردمی پس از انتخابات، خاطرنشان کرد: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
امیرانی در ادامه نامه خود، با تشبیه وقایع چند سال اخیر به کودتا، از فرمانده سپاه پرسیده است: با چه معیاری یاران انقلاب به خودی و غیرخودی تقسیم شدند؟ چرا در این مملکت اسلامی هدف وسیله را توجیه کرده و برای توجیه عملکرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده می شود؟ مگر نه آنکه بنا به روایات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدایی است”. چرا اجازه می دهید با دروغ وحدتی را که از ارکان اساسی انقلاب بود، از بین ببرند؟ آیا این عملکرد باعث از بین رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ایران نیست؟!
سلام حاجی جون مشکل رفع مزاحم تبلیغاتی ایمیلتو با این ترفند حل کن [:S003:
این بار شــــروو به دلیل نداشتن سوژه یا به عبارتی تنبلی مفرط [زبان] با
(( آموزش بلاک کردن ایمیلهای تبلیغاتی در یاهو میل )) اپ شد ./ [گل]
منتظرم [چشمک]
ممنون..چشم.خدمت میرسم حتما چون ایمیلم را قبضه کردن این تبلیغاتیهااصلا جا برا خودم نذاشتن ازبس هرروز این سالی جون! پیام میذاره
سلام عمو از خودمم هستشاااااااااا
میگم یکی نیست به آجی فاطمه ما بگه بابا آجی..
خودت شدیدا اهلا وسهلا بعد از کلی انتظار اومدی...
وقتی نیستش جاش خیلی خالیههههههههههه
ولی خب دیگه ما شادی و سلامتی و موفقیتشو میخایم
سلام که از خودمه..اونا..ثبت هم شده
آره والله..منم الان رفتم بهش همینو گفتم
خوش باشید همگی..تابعد.یاعلی مدد
ممانعت از دیدار خانوادههای شهید همت و شهید باکری با میرحسین موسوی
خانوادههای شهیدان همت و باکری از دیدار با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد منع شدند.به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دفاع مقدس رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند.بر اساس این گزارش، خانواده این دو شهید پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.
ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمتهایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیتهای مشابهی روبهرو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.
میرحسین موسوی هفته گذشته در واکنش به محدودیتهای ایجاد شده برای خود گفته بود: جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
او همچنین تاکید کرده بود: کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
خانوادههای شهیدان همت و باکری روز قبل موفق به دیدار با کروبی شده بودند، اما امروز از دیدار آنها با موسوی جلوگیری شد.همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمیکنند.
وی همچنین نوشت: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
حمله به خانوادههای شهید باکری و شهید همت
در سالروز دفاع مقدس، احسان باکری، فرزند شهید باکری، بازداشت شد و خانواده شهیدان باکری و همت نیز مورد هجوم نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند.به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهیدان باکری و همت که صبح امروز توسط نیروهای امنیتی از حضور در منزل میرحسین موسوی منع شده بودند، در یک تماس تلفنی با مهدی کروبی به منزل وی دعوت شدند، اما وقتی قصد مراجعه به منزل وی را داشتند، با تهاجم نیروهای لباس شخصی روبهرو شدند و با اسپری گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفتند.
بر اساس این گزارش، احسان باکری پس از آنکه یکی از لباس شخصیها مادرش (همسر شهید) را با اسلحه تهدید کرد، به او اعتراض کرد و در نتیجه بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شد
صبح امروز هم از دیدار خانواده این دو شهید دفاع مقدس با میرحسین موسوی جلوگیری شد. خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دفاع مقدس رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند و پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.
ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمتهایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیتهای مشابهی روبهرو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.
میرحسین موسوی هفته گذشته در واکنش به محدودیتهای ایجاد شده برای خود گفته بود: جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
او همچنین تاکید کرده بود: کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
خانوادههای شهیدان همت و باکری روز قبل موفق به دیدار با کروبی شده بودند، اما امروز از دیدار آنها با موسوی جلوگیری شد.همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمیکنند.
وی همچنین نوشت: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟