سلام
تاریخ همواره بسیار مردان بزرگ و کوچک! خدمتگذار و خائن را به خود دیده است و
این آیندگان هستند که با دیدن نامی در تاریخ دیارشان به احترام کلاه ازسر برداشته یا
با اخم به چهره و رخسار خود ! صفحهء سیاه تاریخ را ورق زده و از آن میگذرند!
امروزه کیست که باشنیدن نام امیر کبیر به خود نبالد؟!
کیست که با شنیدن نام دکترمحمدمصدق ازاو به نیکی نام نبرد؟!
اینان جاودانگان تاریخند! حتی اگر حکّام زمانه با داغ و درفش و یا با حصرخانگی!
سعی در نادیده انگاشتن و درچشم مردم منفور شدن شان داشتند!.
اگر میرزا تقی خان امیرکبیر درفین کاشان مدفون گشت.! اگرپیکر رنجور و نحیفِ پیرمرد،
قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس، دکترمحمد مصدق در احمدآبادمستوفی به خاک سپرده شد!
پس چرا پس از گذشت سالها هنوز هم نام این مردان بزرگ برتارک تاریخ میدرخشد؟؟!
آقایان! اندکی خردورزی لطفاً.!.براستی از رهگذر حصر خانگی فقیه عالیقدر*
(صفتی که امام تا لحظه مرگ به آن مرحوم لقب میداد)
حضرت آیت الله منتظری (ره)چه طرفی بستید؟!.
جز اینکه محبوب نسل سوم انقلاب نیزشد؟!.(شهیدصانع ژاله ها گواهِ این ادّعایند!)
درایام سالروز میلاد رسول مکرم اسلام خاتم الانبیا محمدمصطفی(ص)هستیم.
ضمن تبریک این روز مبارک به عموم دوستان" یاد رخدادی در آغازین
روزهای رسالتش افتادم! که بعنوان حُسن ختام تقدیم میدارم:
هنگامی که سپاهیان رسول خدا در آستانهء فتح مکه قرار گرفتند،همسرابوسفیان،
که به هند جگرخوار شهره است، رو به سوی شوی خود کرد وگفت: تو سَروَرِ
اهل مکـّه ای!کاری کن،راه را بر او ببند ، حصاری بکش!!، سدّی در مقابل ِ
لشکریانش بپا کن ، خندقی بکن ، هر چه می توانی دریغ مکن!.با این دست به
عصا رفتن توچیزی نخواهد گذشت که او وارد مکه شود! .
ابوسفیان پاسخی داد که به گمانم باید درسی برای تمامی ابناء بشر،بویژه
مستبدین و دیکتاتور ها باشد!. او گفت : می گویی در را به روی کسی ببندم
که از راه سینه ها به خانه و کاشانه ی مردمان وارد میشود؟ !!!
گرچه اصولاً تا قبل از اثبات جُرم، هیچ مرجعی قادر به تضییع حقوق ِ
شهروندی نبوده و خلاف قانون اساسی و حقوق بشر است! اما:
اینان در دل ملت جای دارند از حصرخانگی چه باک؟!!
سلام
در طی گذر و سفر از این کرهء ارضی که خود بخشی از زندگی نام دارد!
روزهایی پیش میاد و میبینی که دوست نداری از خاطرت محو بشه!.
در لایه لایه های سلولهای خاکستریت ثبت میشه و هرچندهم در گذر از این
عمرِ پُر مخاطره سختی ببینی،نه تنها یادت نمیره بلکه یادآوریش باعث مسرّت و
بهجت قلبی ات میشه!.سه روز از این روزهاست که برات شادی آفرینه!
دوران نامزدی و ازدواج خودت
تولّد ِ فرزندت
ازدواج فرزندت
انگار همین دیروز بودکه گریان پا به کره خاکی گذاشت و جمعی شاد
از این طفل ِ گریان ازسفر!.مادر برای زایمان بیمارستان خانوادهء ارتش،
شب را بسر بُرد و تو در راه بازگشت به خانه زیر لب زمزمه میکردی:
پسرم وقتی که تو دنیا بیای چراغ خونه مو روشن میکنی
پسرم وقتی بیای با خندههات به دلم رنگ جوونی میزنی
باوجودیکه قلباً دوست داشتی دخترباشه اما خب! هم به دلت افتاده بود پسره!
و هم بنا به دیدی خرافاتی دربین فامیل که:بچه اوّل باید پسر باشه تا عصای
پیری و کوریت باشه!.اما توپسر رابرای دستگیری نمیخواستی وباخودمیگفتی:
نیاد روزیکه محتاج عصا بشم! اما خب انشاالله که پسره:
پسر، پسر زندگیم رو پُر میکنه پسر، پسر قند عسل میشی برام
عصای دستم میشی تا بزرگ شدی من از خدا غیر تو چیزی نمیخوام
از اطاله کلام خوشت نمیاد! شایدم اقتضای سن و ساله که دیگه حوصلهء توضیح نداری!
خب این مراحل را همه پشت سر گذاشتن!.گِله ای نیست ! گرهم گِله ای هست دگر حوصله ای
نیست!.شایدم این روزآ وقتشو نداری! پس به اجمال به عقب برمیگردی!.روزگار به تندی ِبرق
و باد میگذره و بچه ها بزرگ میشن.امّا فقط بچه ها بزرگ میشن!.چون لااقل از لحاظ ظاهری
اکثراً بهت میگن:امّا بهت نمیاد عروس دار بشی هااا
خلاصه..، بچه ها برا همیشه به چشم والدین بچه اند و مثل جوجه گنجشکها با دهان ِهمیشه
باز شون! که همش دلهره داری نکنه گرسنه باشن؟!.یا حادثه ای براش یه وقت پیش نیاد؟!
درحالی که همون گنجشک دیروزی حالا داره میره برا زندگی کنار ِ
گنجشک عاشق پیشه ای دیگه لونه جدیدی بسازه.گویی اصلاً اساس ِ
دنیا برمبنای زوج بوده و تنها خداست که واحد است ولاغیر!
واینطور میشه که یه روز تا به خودت میای میبینی داری کارت دعوت
عروسیشون را باشور و شوق پخش میکنی اماغمی پنهان درکـُنج ِدلت
داری و یا همون دلهرهء قدیمی که: نکنه گرسنه بمونن یا...!!!
و اینطورمیشه که رسماً در بیست وشش بهمن۸۹خدا بهم دختری عطا میکند!
خدایابه هر آنکه دوست میداری بیاموزکه عشق از زندگی کردن برتراست و
هرآنکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن ازعشق هم برتر است
پ.ن(1):
از عموم دوستان گرامی عذرمیخوام اگه مدتی نتونستم خدمت برسم این هفته ء جاری هم بنا به همین دلیل عفو دارید بعداً در حد وسع ازخجالتتون در میام
پ.ن(اهل بیت نوشت!!):
بچه ی زیاد داشتن این دردسرها را هم داره که میگن اونو بیشتر دوست داشتی یا اینو!!
پس سهم مجازی ها که خداوکیلی ازحقیقی هابرام کمتر نیستند محفوظه!
برا تموم جوونهایی که ازدواج کردن آرزوی زندگی سعادت مند دارم و اونا هم که هنوز مترصّد ازدواجند انشاالله که بزودی این امر خیر براشون میسّر بشه و مثل گنجشکهای عاشق هرچه زودتر برن تو لونهء قشنگ و زیباشون
ترجمه شم میشه اینکه:
فرزند ارشد!خب زود باش برو تو لونه جدیدت دیگه
ته تغاری عزیزکانون زندگیت همیشه سبز و گرم و برقرارباد
دخترووورکورددار ِطولانیترین دوران نامزدی شدید!.میشه بـَسّـِه لطفاً؟!
این سه تا گنجشک هم تقدیم شما
اینم تقدیم به تموم زوجهای دیروز.امروز.فردا
چهارشنبه نوشت:
دیشب یادم بود این شعر را بگنجانم! وسط نوشته های بالا اما غرق در نوشتن شدم و فراموشم گردید!.شاعرش نمیدونم کیه اما شعرش معروفه:
شب زفاف کمتر از صبح پادشاهی نیستبشرط آنکه پسر را پدر کند داماد
اما در کتب دست نویس و نوشته های بجامانده از دوران ژوراسیک! این طورهم گفتن:
شب زفاف،کمترازصبح پادشاهی نیست
بشرط آنکه پدر*راپسر کند داماد
خوش باشید و سلامت
تابعد
یاعلی مدد