روزنوشتهای روزه داری9
ای پروردگار بی همتای من!
خسته از گذر پر شتاب زمانه،
آمده ام تا در بهترین ماه عالم
در آرام ترین لحظات هستی
با تو نجوا کنم.
آنچه در خور توانم بود آورده ام
تو نیز ......
آنچه در خور لطف و رحمت توست،عطایم کن
باتشکر ازدوست عزیزم یاردلنواز بخاطر ارسال این مناجات زیبا
هفته گذشته بعلت حجم کاری نشد که بگم: از قدیم بهمون یاد دادند که شبهای جمعه اموات و گذشتگان چشم براه فاتحه و یادکردی از بازماندگانشون هستند
امشب به جای هرحرف و کلامی این دلنوشته را تقدیم میکنم به ارواح تمامی اموات و گذشتگان و ذَوِالحقوقی که به نوعی برگردن یکایک مون حقی دارند و اینک دستشون ازدنیا کوتاه ست.ازعموم دوستان تقاضای هدیۀ فاتحه ای با اخلاص برای جمیع اموات خودتون و همچنین پدر و برادرحقیر را دارم
همچنین قرائت فاتحه ای برای اموات بد وارث و بی وارث
وعده دیدارمنتظران مولای مهربانی هر آدینه در
قاصدک آدینه ها
اَلسّـَلام ای روزه دار بی قریناَلسّـَلام ای دلبر صحرا نشین
بسته ام من با دلم عهدی دگر
تاببینم چهرۀ مهدی دگر
یک شبی افطار مهمانم نما تو خودت قاری قرآنم نما
التماس دعا
تابعد
یاعلی مدد
روزنوشتهای روزه داری۸
و اما دغدغهء دل ِ امشب 
زمستان گذشته جهت سالگرد فوت یکی از اقوام به زادگاه مادری رفتم.در مراسم طبق معمول ازیک روحانی برای ایراد سخن و رهنمون ساختنِ مؤمنان به صراط مستقیم!دعوت به عمل آمده بود.مراسم طولانی بود و برای رفع خستگی بیرون از مسجد،سینه کش دیوار؛حمام آفتاب! گرفته و توفیق اجباری! بود ازطریق بلندگوی مسجد به سخنان روحانی مذکور گوش جان سپردن
با شنیدن سخنان این روحانی یاد مُحرّم و زمستان سال57افتادم که بخاطر تعطیلی مدارس و تظاهرات علیه دوران ستمشاهی چندوقتی عازم همین روستا شدیم.شبها میرفتیم مسجد و روحانی محل هم فارغ و غافل از جریان روز هرشب از توضیح المسائل مطلبی را یادآورگشته و حول همان محور حرفها میزد.نمیدونم چرا محورسخنان تمام روحانیون عافیت طلب برمیگشت به(عذرمیخوام) انواع غسل! و شرح و توضیح غسل جنابت!
سال گذشته هم که درمراسم ختم،روحانی جوان داشت از غسل و اینا میگفت نگاهی به مستمعین کردم و دیدم جملگی یا کچل تشریف دارن یا انبوهی از موی سفید برسر و صورتشون روییده.!.پیش خودم گفتم:خب اینا که 50 یا 60 سال ازعمرشون گذشته اگر هنوزم ندونن غسل چیه عمرشون به بطالت سپری شده وتموم نماز و روزه هاشون باطله که!
کی گفته مُبّلغ باید همیشه از این مسایل برا ملّت بگه؟ یکی پیدا نمیشه بگه:حاج آقا بسّـه دیگه تورو قرآن..روحانی اگر طبیب جامعه ست باید به روز باشه و دردهای روحی و روانی جامعه را بیان کنه.باید بیشتراز رحمانیّت خدا بگه تا قوّه قهریه و جبّاری اش..جایی شنیدم که اگر از رحم و مُرّوت و مهربانی حقیقی ِخدا بربندگانش آنچه که هست را بگویند ترس از این دارند کسی دیگر نه نمازی بخواندُ نه دعایی!.اما.خب گفتن همین حرفها بهتر از خیلی اراجیف نیست؟؟
توهیئت هفتگی مون یه سخنران داریم که سنّش از تمام مستمعین کمتره و با پررویی مینشست و برامون از غسل جنابت گرفته تا غسل میّت میگفت!.البته چندی ست که بهش رسوندیم بابا،توجای بچه مایی.خودمون اینا را بلدیم!
همگی یادمونه و گاهاً هنوزم پیش میاد که هنگام افطار یه روحانی میاد روی آنتن سیماو درست همون موقعی که داری لقمه به دهان میگذاری میگه: فروبردن خلط باعث بُطلان روزه میشه یا نمیشه و یا اگر عمدی بود باید فلان کنی و بهمان
بقول فرزاد جمشیدی(مجری برنامه های سحری سیما) به ماچه که کشتی نوح چندمتر بوده.خب چه دردی از جوان امروزی را درمان میکنه؟!.وَالله قسم جَوون امروزی از دین نه تنها خسته نشده بلکه تشنۀ شنیدنه ولی از کی؟؟ نمیخوام بگم تمام روحانیون اینگونه اند.
اتفاقا میخوام بگم باید دست اون روحانی که تونست همزمان 80 مرد و زن ژاپنی را دعوت به دین مبین اسلام و مکتب تشیّع کرد را بوسید و باید دید چی گفته و با چه لحن و بیان خوشی تونسته انسان کنکاش گر وکنجکاو امروزی را قانع کنه که اسلام دین برتره.اما متاسفانه این نوع مُبلّغان دینی خیلی اندکند.امثال آن روحانی 80 نفر را مسلم میکنند 
و امثال جنّتی،خزعلی و مصباح ها فوج فوج مردم را ازاسلام بیزار کرده اند که البته در باب روحانیون سیاستمداربعدا خواهم گفت!! حیف ازجامۀ رسول الله(ص)وجایگاه امام جعفرصادق(ع)که عدّه ای با خدعه و نیرنگ بر آن جلوس کرده اند و کلام خود را کلام الله میدانند و ضدیّت با خود را ضدیّت با رسول الله انگاشته اند.
کجاست آن خُلق و خوی محمّدی و عدل و حِلم علوی؟!
ختم کلام:جوان امروزی از اسلام گریزان نیست فقط زبان این مُبلّغان ِنان به نرخ روز خور را نمیفهمد.به جرأت میگم که جوان امروزی عاشق دین است و مبادی آداب ولی روی خوش ندیده.!.هرگز یادم نمیره سال 66وقتی میخواستم ازدواج کنم خیلی ازمسائل را نمیدونستم و یا حجب وحیا مانعم بود تا بپرسماما روزی دوستی ازم سوال کرد:ازدواج کردی؟گفتم نه.(بی اونکه چیزی خواسته باشم ازش)ده تا نوارکاست از شیخ حسین انصاریان را داد و گفت اینا را گوش کن بدردت میخوره!.از همان ایّام بودکه از شیخ حسین انصاریان خوشم اومد چون امثال شیخ حسین روحانیه زمانند و در هزاروچهارصدسال پیش درجا نمیزنند.
چندوقت پیش جهت مسابقاتی قم بودیم و هنگام نماز مغرب در حرم..به دوستم گفتم:ورودی مدارس علمیۀ قم درسال چند نفره؟گفت برا چی؟گفتم خیلی طـّلاب علوم دینی هرسال وارد اینجا میشوند اما چرا هربیست سی سال یکی مثل آیات عظام بروجردی،خمینی،بهجت،وحید و وازاینجا بیرون میاد؟؟ورودی مدارس دینی مثل سرگشاد قیف میمونه و متاسفانه خروجی اش از اون سر ِ قیف هم تنگتربعدیادم افتادکه از هرده تا جوجۀ بلبل هم یکیش نغمه ای خوش و دلربا داره باقیشون اِیییی.جیک و جیکی میکنند!
ببخشید از اطالۀ کلام.اما گفتم که..بنادارم لااقل در این دیار هرحرفی تو دلم باشه را بریزم بیرون تا شاید ازاین رهگذر یک نفرهم براش مثمر ثمر باشه مارابس..پیشاپیش هم دست دوستان عزیزی که هرجا خطایی درکلامم دیدند را گوشزد نمایند میفشارم.
البته دست آقایان رابی محابا..و دست خانومها را بااکراه و دستکش!!.
پ.ن:خانوم معلم عزیز.این روزها جاتون خیلی خیلی خالیه!!.چون مطمئنم که برا تموم پستهام مطالب ارزشمند و آیات قرآنی و احادیث داشتید و مستفیض میشدیم.
خوشحال میشم درصورت داشتن وقت نگاهی گذرا بیاندازید.میدونید که برا تموم دوستان مشترک دارای ارزش و احترام خاصی هستید..جاتون سبز.التماس دعا.
