سلام و نماز روزه هاتون قبول
پیشگفتار و پس گفتار!!
امشب که باید با روحیه شاد و بشّاش بیام برا آپ ِاحتمالاً آخر ماه مبارک، بدجور بی حس و حال شدم و خسته هم بیخوابی دارم و هم از تمرین اومدم و یاردیرینه(سینوزیت) هم بعدازمدتها سروکله ش پیدا شده
پس عذرم را بپذیرید
تازه!!..امشب بنا داشتم به توصیه فرزند ارشد که امر کردند! شب آخری را بحث جدی نذارید و یه کم انبساط خاطری بنویسید تا کمی بخندیم! و حتی لطیفه مانندی هم ارسال کردند
شرمنده.فاطمه خانوم گرامی!.امشبم خاطرت منقبض! باشه قول میدم یه آپ بهت بدهکارم جهت انبساط خاطر
اما لااقل سعی میکنم امشب از گل و بلبل و زرق و برق خالی نذارم آپ را تا بلکه کمی منبسط بشید!
در آخر امید که تمام طاعات و عباداتتون در این ماه مبارک مورد قبول حضرت حق قرار گرفته و انشاالله هم ره توشه ای باشه برای سفر آخر و هم این عبودیّت باعث بشه درطول سال هم همواره بایاد خدا بوده و به هم مهر ورزیده و غمخوار یکدیگر باشیم.
بیاری حق فردا شب آپ شب عید را خواهم گذاشت و حتی اگر روز سی ام ماه هم نباشه چون زحمت کشیدم! کاری ندارم به کسی! من دعای روز سی ام را میذارم
/embed>
ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها
یکی دستم بگیرد ، مست مست مستم این شب ها
غزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با من
نمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب ها
خدا را شکر سوزی هست ، آهی هست ، اشکی هست
همین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب ها
به جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح
تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب ها
دلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خود
به پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها
باتشکر از خانوم معلم عزیز.شعر از:علیرضا قزوه
ایّـام به کـام
الـتـماس دعــا
تـابعـد یاعـلــی مـدد
/embed>>/>/embed>>/>>/>>/>
سلام و نماز روزه هاتون قبول
گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود
خدا گفت : چیزی بگو.! گنجشک گفت : خسته ام
خدا گفت : از چه.؟
گنجشک گفت:از تنهایی،بی کسی،بی همدمی ،
کسی تا به خاطرش بپری ، بخوانی ، او را داشته باشی.
خدا گفت : مگر مرا نداری؟
گنجشک گفت:گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند.
خدا گفت : آیا هرگز به ملکوتم آمده ای ....؟؟!!
گنجشک ساکت شد.......!
خدا گفت : آیا همیشه در قلبت نبودم ؟
چنان از غیر پرش کردی که دیگر جایی برایم نمانده.
چنان که دیگر توان پذیرشم را نداری.
گنجشک سر به زیر انداخت ، چشم های کوچکش از دانه های اشک پر شد
خدا گفت :اما همیشه در ملکوتم جایی برای تو هست. بیا....
گنجشک سر بلند کرد ، دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود.......
با تشکر از کوثرخانوم گرامی بابت روایت زیبای بالا
وسط نوشت!:خوشحالم که جز من! همگی با حال و هوای مناجات ِ علامه حسن زاده آملی آشنا بودند!پس در حقیقت گرچه به مثابهء زیره به کرمان بردن است! اما برای خالی نبودن عریضه بخشی دیگر از مناجات حضرت علامه را جهت یادآوری تقدیم مینمایم
:
الهی، حرفهایم اگر مشوّش است از دیوانه ،پراکنده خوش است.
الهی، اگرچه درویشم ، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی؟!.
الهی، کلمات و کلامت که این قدر شیرین ودلنشین اند ، خودت چونی؟
الهی، چه کنم که تا کنون از بیرون می جستمت و درونی بودی ،
واکنون از درون می جویمت و بیرون شدی.
الهی، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی سالیانی پنداشتم که ما حافظ دین توایم، «اَستَغفِرُکَ اللّهُمَّ»
اکنون فهمیدم که دین تو حافظ ماست،«اَحمَدُکَ اللّهُمَّ».
الهی،ماهمه بیچاره ایم وتنها تو چاره ای،و ماهمه هیچ کاره ایم وتنها تو کاره ای.
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم!
/embed>
پ.ن: بازم باید بابت دیر آپ کردن عذر بخوام!اما خب میگن: لباس ِ بعداز عید به درد گـَـل ِ منار میخوره!
منم دیدم دیگه روزای آخر ماه مبارکه و سرقتهام ازسیمای میلی داره هدر میره! پس نشستم این دعای سحر را کاملش کردم و اینو دیگه فکرنکنم کسی بگه سرگیجه گرفتیم از بس دورش تنده!!
اَللّهُمَّ غْن کُلَّ فَقیر
اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُریان
اَللّهُمَّ رُدَّ کُلّ غَریب
اَللّهُمَّ اقض ِدَینَ کُلّ مَدین
اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلِّ فاسِد ٍمِن اُمُور ِالْمُسْلِمینْ
التماس دعا
تا بعد
یاعلی مدد