سال ۱۳۵۹،مثل تموم سالهای گذشته و امروز! همه مشغول امورات
زندگی خود بودند،بخصوص بچه های کلاس اولی،تموم هوشُ حواس شون رسیدن ِ اول مهرماه و نشستن پشت نیمکت های چوبی! مدرسه بود
بزرگترها هم بقول حاتمی کیا در فیلم آژانس شیشه ای در تدارک و
خمار ِجشن بودند!.آخه نسل57 کار کوچیکی نکرده بود!.
درهم پیچیدن ِ طومار سلطه گران و بیدادگران رژیم پهلوی!
مردم تحت رهبری پیری فرزانه با دل و جان دست در دست هم،
مشغول ساختن ایرانی آزاد! بودند..یادم نمی ره که حتی جمعه ها
اغلب مردم در قالب دسته های چند نفره وتحت نام جهادسازندگی
به روستاهای اطراف رفته و کمک حال کشاورزان برداشت محصول
میکردند.!.روزهای آخر سه ماه تعطیلی و کارگری ام بود! آخه نسل ما
(البته متوسطهای مایل به پایین!)تعطیلات تابستون را میرفتن سر ِکار
تا برای تحصیل درسال آینده، مخارجش را تامین کنند!.حقیقتش اصلاً اون
موقعها درفکر سختی کار نبودم.شب جمعه که حقوقم را دریافت میکردم
احساس خوشایندی داشتم!.حس بزرگ شدن..مرد شدن!.اما دست تقدیر ِ
روزگار من و امثال من را زودتر ازحدمعمولش مرد کرد!.تا چشم باز
کردیم دیدیم دست پلید متجاوز بر پیکر ِگربه ملوس مون (ایران) درحال ِ
چنگ انداختنه و این شد که نسل دهه60 و 70 هرگز بچگی نکردند و
چه زود مرد شدند؟!.
بنا دارم در آستانه هفته دفاع مقدس بشرط بقای عمر،دیده های خود را
درحد وسع و درک از آن زمان در قالب یکی دو پست تقدیمتون کنم.
چرا که متاسفانه این روزها شاهدیم اقتدارگرایان،دفاع از آب و خاک و
آیین مان را هم مصادره جناحی کرده اند.!.پس بر خود و عزیزان ِ
ایثارگر امثال خود،وظیفه میدانم ازحقانیت خودو آرمانهایشان دفاع کنند.
فرار رسیدن هفته دفاع مقدس بر عموم ایرانیان آزاده گرامی باد
تقدیم به خانواده هایی که هنوزم تکه استخوان پوسیده،یا دکمه ای
باقیمانده ازپیراهن یک شهید، پایانی ست برسالها چشم انتظاری
به یاد ِشهدای گمنام این دیاری که گمنام گشتند،
برای آوازۀ نام زیبای ایران بر تارک زمان
دیده ای یک نفر پرنده شود؟پر بگیرد بدون سر باشد؟
سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمیه تبر باشد؟
دیده ای تا کنون پرستوییروی مین آشیانه بگذارد؟
استخوانی بیاید ومثل ِ قاصدک های خوش خبرباشد؟
فکر کن،دیده ای یک شب،ماهروی دوشش ستاره بگذارد
یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد؟!
همۀ شهر میشناسندت گرچه یک کوچه هم به نامت نیست
چشم هایی ندیده دریایی از دل تو بزرگ تر باشد
همه ی جان و تنم وطنم
وطنم
وطنم
وطنم
تابعد
یاعلی مدد
یارب این نو دولتان را بر خر ِخودشان نشان
سال گذشته درمراسم معرفی صادق محصولی به مجلس برای وزارت
نفت،قدرت الله علیخانی،نمایندۀپرسروصدای بوئین زهرادرجلسه علنی
مجلس گفت:این آقای محصولی بایدجواب دهد خانه ده میلیارد تومانی،
برج مسکونی میرداماد و اراضی گرانقیمت حسنیکیا را ازکجا آورده
وچگونه لخت وعور از جبهه آمده و حالا با لخت کردن ملت،
به قارون ِعصر تبدیل شده است
مهدی محصولی فرزندِصادق محصولی(قارون ِ دولت مهر ورز!)و وزیر رفاه!:
من آقازاده نیستم و بنده زاده هستم !
یک اتاق 15 متری دارم
و درماه ده هزارتومان پول توجیبی از پدرم میگیرم
لباسهایم را نیز از ارزان فروشی های شهرستان میخرم.
(منظورشون همون فروشگاه های تاناکورا ست!!)
با عرض معذرت از تمام دوستان؛این جماعت ما را یا هالو فرض
کردند یا بی شعور!آخه آقازاده های اینجانب
که نه در رفاهم
و نه وزیر رفاه!به والله قسم ،ماهیانه بیشتر از این
بخت برگشته گان پول توجیبی میگیرند.
پیشنهاد میدم بجای کمک به سیل زدگان پاکستان یه حسابی اعلام کنند
برای اون بنده زاده که ازاسم آقا زاده هم اجتناب میورزدتا دیگه بنا
بقول پدر، نره از پسر شهیدمطهری50هزارتومن ناقابل قرض بگیره
وآبروی پدر را گرو بذاره!!آقا مهدی.! بذارهمچنان خاندان ِ
محصولی،با سیلی صورت خودشون را سرخ نگهدارند و اینقدر با
عزّت و مناعت و قناعت شون بازی نکن! پسرۀ خیره سر
خبرنگار:آقای!رئیس جمهور!؛در این ۵ سال چقدر
به میزان داراییهای تان افزوده شده؟!
ا.ن:خیلی.!.هرچه ملت ایران دارد دارایی های من است
ومن نیز به دارایی های مردم ایران افزوده شده ام
دعای روز: بار الهی ،خداوندگارا
ما را روز به روز ،فقیرتر و مُفلس تر بگردان..آمین
بجامانده از پـُست منشور کوروش
بقایی"رییس سازمان میراث فرهنگیدر دُرفشانی اخیرشون گفتند:
آقای احمدینژاد با مواضعی که در مقابل آمریکا در سازمان ملل
گرفته، در حقیقت به نوعی،کوروش ِزمان است.
تموم اینا را گفتم تا برسیم به این حرف که:
همه چی آرومه
من چقدر خوشبختم!!
شلوارا کوتاهه،مانتوها چسبونه! من چقدرخوشبختم همهچی آرومه بگو این آرایش تا ابد پابرجاس من چهقد خوشبختم زندگی آسونه همهچی آرومه،غصههاخوابیدن ماچهقد خوشبختیم همهچی آرومه چهکسی بیکاره؟چه کسی محرومه؟ غول بدبختی رو غول خوشبختی خورد! هرچی که مشکل بود همه رو لولو برد! قاضیابیکارن،زندونا تعطیله! شیشۀ نوشابه،جز واسه خوردن نیست کار وانت غیر از پرتقال بردن نیست توخیابون غیرازلیلی ومجنون نیست! روی هیچ دیواری قطرههای خون نیست نیست اصلاً سانسورسایتها،فیلترنیست توی میزگردا، پشت هم زر زر نیست! اونقَدَرخوشبختم،اونقَدَرخوشحالم زده زیردلمون،خوشی ِافراطی.! این ترانهی قشنگ(همهچی آرومه) |
با تشکر از دوست عزیزی که راضی به نوشتن اسمش نبوده و
همیشه با ارسال اشعارزیباش لطفش شامل حالم بوده و هست
زنده باشید و سلامت
تا بعد
یاعلی مدد