/embed>/embed>>/>/embed>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>
خدایا.نعمت ِ شکر گزاری را عطایم کن و کاری کن همیشه شاکر باشم!
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
دیشب مثل همیشه مرهون و مدیون نظرات ارزشمند دوستان بودم و حیفم اومد نظراتشون درکامنتدونی محبوس بشه.!.پس به رسم ادب و تشکر اندکی از درسها و تذکراتی که دیشب آموختم را بعنوان روزنوشت بیستم میذارم جهت یادگاری.البته ازعزیزانی که طی روز اومدن ونبودم عذرمیخوام.خب همیشه بزرگان به هرچه رسیدند از شب زنده داری بوده!پس خوشا بحال من که زانونشین مکتب دوستان بودم:
قاصدک
چه کنیم این شبهای بی علی ماندن را
وقتی نام کوفه وعلی میآید،تمام شعرهای شفاف آفرینش کبودمیشوند
«علی»روشنترین اتـّفاق خلقت میماند و«کوفه»کبودترین حادثه هستی.
تقدیر قدر برای ما آن میشود که شرمندهترین تیغ تحجّر، زلالترین لبخند را در محراب نور«رستگار»کند.
یا علی،از خدا بخواه به ما شایستگی فهم و درک جگری را که برای جهل ما خونابه کردی و چشمی را که برای دیدن بارقۀ اندکی از ایمان، به نگاه مرده ما دوختی، بدهد.خدا را چه دیدی؟ شاید کویر تشنه دلهای ما نیز به باران عشق و طراوت معرفت و سرسبزی ایمان، آراسته شد، زان پیش که مجالی نماند که آدمی، آهی است و دمی!..چه غربتی است در شبی که به وسعت هزارماه است.!.دلگیرتر از تمام لیالی گشته و بدون آنکه بخواهیم لبریز از دعا، قرآن بسر میگیریم تا با ذکر«بـِه عـَلی ٍ» آنقدر تکثیر شویم که در آستانه تنگی نفس به رهایی برسیم.
سمانه خانوم عزیز
بگذار تا بمیرم در این شب الهی
ورنه دوباره آرم رو سوی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان
بدتر بوَد ز ابلیس این نفس گاه گاهی
تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم که در به رویم وا میکنی به آهی
«آقای عباسی عزیز.تشکر..ببخش کوتاهش کردم ها»
امشب تمام آینه ها را صدا کنید
گاه اجابت است رو به سوی خدا کنید
ای دوستان ِآبرودار در نزد حق
در نیمه شب قدر مرا دعا کنید
می تونید فکرشو بکنید که امشب ملائکه و روح
همه بر زمین نازل شدند ؟!.عجب شبیه امشب !
خانوم معلم عزیز"راز نهان
البته خانوم معلم بیشترازاینها این مدت راهنمایم
بوده و همکاری نموده با اندکی از نوشتارش خواستم یادی کرده باشم.
خدا مثل پدری مهربون می مونه که هر بارخطایی ازمون سر میزنه، می ریم ازش معذرت خواهی کنیم، یه وقت گناهمون کوچیکه و زود بخشیده میشه و یه وقت هی باید گریه و زاری کنیم که ببخشدمون.وخدا اون قدر مهربونه که ما رو می بخشه.همون طورکه سعدی علیه رحمه گفته:
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده و او شرمسار
بنده گناه می کنه و خدا از تضرّعش خجالت می کشه و می بخشدش!
پرستوی گرامی
ای آنکه به ملک خویش پاینده توئی
در ظلمت شب صبح نماینده توئی
کار من بیچاره قـوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده توئی
خدایا،توفیق طاعت وعبادتمان ده،که دراین شبها،برای تو باشیم؛قلبمان را به جلوه دعا،روشنی بخش وایمانمان رابه برکت این شبهای سراسر نور بیفزای
شاپرک مهاجر
بعداز مدتها چشمۀچشمانم جاری شد.امشب از تمام سحرها ی این ماه به اندازۀ تمام لحظات این ماه تا به اینجا یه جورایی حال کردم .باورم نمیشد چنین بشه..ولی امشب متفاوت بود وباتمام وجودم از خدا سپاسگزارم وشکرش را بجا میارم که امشب بودم وتونستم بگم: الهی العفو
سکوت گرامی
به هرحال.منظور فقط این بودکه بگم.خوشحالم چنین دوستانی دارم.همه خداجو و عاشقحتی اونایی که شب به عبادت مشغولند و روز میان اینجا
جای فاطمه خانوم گرامی و مهتاب عزیز و داش سلیمون گل و جناب میم هم محفوظه
البته مطلب برای نوشتن داشتم حتی اولش هم نوشتم اما بعد منصرف شدم و گفتم خب تاکی همه منو نوشته های بی رمقم را تحمل کنند؟؟یک شب هم من تحمل شون کنم
دعای آخر را هم میهمان جناب آقای میم
هستیم
شب های قدر ، شب های عزیزی است
الهی
به حق عظمت و کرامتت جمع ما را به طرفة العینی ببخش و بیامرز
التماس دعاتابعد
یاعلی مدد
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان در قالب شعر
ای خدای آب و باد و خاک و خشت
باز کن بر من تو ابواب بهشت
از کرم بگشای بر رویم کنون
جمله درهای جنان خوش سرشت
هست امیدم که اندر این جهان
وارد جنت شوم بی سرزنشت
خوش به حال آن که وارد شد در او
وای آن کآن جای را از کف بهشت
هم ببند از مهر خود بر روی من
کل درهای جهنم جای زشت
من ندانم در کجا جای من است
بهر من باشد چه منزل سرنوشت
ده تو توفیقم در این ماه منیر
تا کنم از هر جهت من زرع و کشت
آیه قرآن بخوانم متصل
قرب او جویم شوم دور از کنشت
ای فرود آرنده عظم وقار
بر دل هر مومن نیکو سرشت
بیست روز از رمضان مىگذرد. فرصت مناجات را از دست مده از او که آرامش را در دلهاى مؤمنان فرو مىفرستد طلب گشایش درهاى بهشت را براى امشب و همیشه بنما!
ممنون شاپرک عزیز

دعا و مناجات جای خود.الان دارم میرم برنامه نود را ببینم
پس فقط کامنت شما را چون مکمل پستم هست تایید میشه ولاغیر!!
تابعد..یاعلی مدد
سلام جناب قاصدک...





طاعت هاتون قبول ...خسته نباشیدبابت تدارکات سفره ی احسان شب قدر اجرتون با صاحب ضیافت
دیشب بی واسطه به محضر یکتای بی همتا راه یافتیم و خواسته هامون رو عاجزانه و ملتمسانه طلب کردیم چرا که خداوند وعده ونوید رحمت خاصه خودش رو در این شب داده ...انشالله که قدرش را درک کرده باشیم و مورد عنایت و رحمت حضرت حق قرار گرفته باشیم ... در ضمن فرصت هنوز باقیست ...! غنیمت بشماریم!
قاصدک ! دوست بزرگوارم ممنون از پست امشب که یه جورایی قدردانی از دوستان بوده و من به نوبه ی خودم ازتون تشکرمیکنم و قدر دان زحمات و محبت های بی دریغ و بی منت شما هستم و خواهم بود
ولی یقین داشته باشید که همه ی این به قول شما درس اموختن ها و درس پس دادن ها را مدیون محفل گرم وصمیمانه ای هستیم که شما مسببش هستید
برای شما و خانواده ی محترمتون ارزوی سلامتی و سعادت و موفقیت و بهروزی و عاقبت بخیری دارم
در ضمن تصاویر زیبایی انتخاب کردید
التماس دعا و در پناه خالق مهر وعشق
طاعات و عبادات شماهم قبول.

اختیاردارین.کمترین وظیفه درقبال محبت دوستانه ولاغیر
مسبّب که نه.چون همه الحمدلله اهل ذوقند و دل آگاه..هرکسی هم میتونست وبلاگ خودش همین حرفها را بزنه.پس نشونگر محبتشه که بنده را قابل دونسته و اومده اینجا
منم برا شما و خانواده تون آرزوی زندگی سراسر سلامتی و بهروزی دارم.
التماس دعا در احیای دوم..تابعد..یاعلی مدد
سلام






خب میبینم که کامنتها فعلا تایید نمیشه
برا چی خودمونو اذیت کنیم
ای خداااا از دست این نوددد
من ازاین فردوسی پور بدم میاد
التماس دعا
خوب کردین اسم منو نوشتین
چرا اون اولا ننوشتین خب
میدونین که من حساسم
شادباشین وعاشق حق
وخدای همیشه بهارنگهدارتون
خب منم باشم کامنتها تاییدیه داره.البته متاسفانه.

چون معدود(دوست که نمیشه گفت)بازدیدکننده هایی هستند که ظرفیت و جنبه ندارند و میترسم خدای ناکرده سخنی به ناحق گفته و خاطر عزیزان را مکدر سازند برای همین تاییدیه گذاشتم برا کامنتها وگرنه تو این شبها منم دوست دارم همه راحت بیان و هرچی دوست دارن بگن.پخش زنده
من برا این پست اصلا تقدم و تأخری در نظر نداشتم و همینطور رندوم وار نظرات دوستان را انتقال میدادم ازکامنت دونی به پست امشب.
ولی یک چیزی خودمانیما رنگ سبز نوشته ی من خوشگلتره
وهم خونی داره با عقایدم
باه خب..منم میدونستم رنگ سبز برازنده تونه
البته با خون تون نه اما با عقایدتون.بله.هماهنگه
سلام و شبتان بخیر قاصدک مهربان و سبکبال



یک لقب دیگه به لقبت اضافه شد
ممنون بخاطر پست امشب که از همه یاد کردی
شاد باشی و سلامت
مستفیض بشوی از شبهای قدر
همینطور پیش بریم دیگه اسم قاصدک را تریلی هم نمیتونه بکشه
انشاالله که همگی فیض اکمل را ببریم ازاین شبها.شبتون خوش.یاعلی مدد
سلام قاصدک عزیز



امشب هم که مرور خاطرات گذاشتین، بازم جالبه!!!!
اولش با خودم گفتم، مثل این فیلما که هی خلاصه نشون می دن و زیر خلاصه ها خط می کشن و گاهی با ماژیک پررنگشون می کنن، دارین همین کارا رو انجام می دین!
ولی بعد که پست رو خوندم، یه جورایی به دلم نشست و خوشم اومد از این همه سلیقه و ابتکار .
خوشم اومد از خوندن خلاصه ی کامنتا!
خوشم اومد از خوندن نکات ریز و مهم .
براتون روزهایی آرام و سرشار از شادی به همراه قبولی طاعات و عبادات آرزومندم .
شاد باشیدو سلامت .
البته مرور خاطرات نبود.نظراتی بود که بدرد خودم بیشتر میخورد و میخواستم نصب العین باشه
خوشحالم مورداقبالتون واقع شده..ممنون..موفق باشید .تابعدیاعلی مدد
امشب همه دست به دست هم دادن به مهر دیار قاصدک روآباد کردن
خب البته همه اینا ذوق عمو قاصدکمونو طلب کرده دیگه..
که نمیذاره.. یه شبم پستاش .. حتی سبک پستاش تکراری باشه.. واقعا ممنونم
خیلی جالب بود.. و همه نوشته های دوستانم خواندنی..
ولی راستش من بیشتر از همه این همچین روم اثر گذاشته و کمر همت بستم.. شب دیگه اگه عمری بود حتماااااااااااااااااااااااااااااااااا حتما حتما دیگه تا صبح بمونم..
می تونید فکرشو بکنید که امشب ملائکه و روح
همه بر زمین نازل شدند ؟!.عجب شبیه امشب !
اینو خانوم معلم عزیز گفته.. البته اونیم که پرستو جون . اصلا همه دوستان گفتن همه خوشگل و تاثیر گذار ولی نمیدونم اینو که دیدم واقعا دیگه آدم از خودم خجالت میکشم شب قدر باشه و بگیرم بخوابم..
خدا به هممون توفیق شب زنده داری بده
و اینکه التماس دعا دارممممممممممم
نکنه منظورت از دست دردست هم دهیم به مهر این بوده:

اما اگرم شد دیگه گریزی نیست..مگه ندیدی بقول فاطمه خانوم بعضی وقتها به اصرار دوستان اپ میکردم؟!.البته منظور قبل ازماه رمضانه!
همه باهم یاری کنیم قاصدک شوهرداری کنه؟!!
ممنون.نظر لطف شماست.سعی ام بر اینه که گرفتار وادی تکرار نشم
اره خب.ملائک تا مطلع الفجر میان و هی سلام خدا را میرسونن و تقاضاهای بندگان را انتقال میدن به عرش اعلاءعلیین
انشاالله که قدرت درک همچنین شبهایی را داشته باشیم.
محتاجیممممممممممممممممممممممممم.خیلیییییییی
راستی ایش ایش ایشششششش..



نمیخام اصلا هم پست دیشبتون رو که راجع به حسادت بود ندیدماااااااااااااااااااااا
میگم چرا برا بعضیا قلب گذاشتید عمو..
پارتی بازی شده هاااااااااااااااااااااااااااا
خب حالا این قلبهای اسکای چندونم تحفه ای نیست که..قبلا برا ستاره خانوم هم گفته بودم که انگاری قوطیه رب گوجه فرنگی پرتاب کردن تو کامنتها


سلام



















90 دیدین ؟
یعنی اگه این عادل خان، حرف نزنه، ...!!!!
وقتی مصاحبه ی علی کریمی پخش نشد، فهمیدم که یه چیزی شده، و می دونستم که فردوسی پور آدمی نیست که همین جوری از این موضوع بگذره!!!
آخر برنامه هم خیلی قشنگ حرفش رو زد :
"وقتی مصاحبه ی علی کریمی از همه ی بخش های خبری پخش میشه و از این برنامه پخش نمیشه، بایدم وقت برنامه، 7 دقیقه کم بشه! ( یعنی از فدراسیون کسی نزنگه!!! )
به امید برنامه ای که صریح در خدمتتون باشیم!!!"
خیلی خیلی از جسارتش خوشم اومد!
یه جورایی دلم خنک شد!
وقتی گزارش از ابراهیمی رو پخش کرد، می دونستم که یه زهری می ریزن!!!!!!
به امید نودی صریح!!!!
اگر بزارن نودی وجود خارجی داشته باشه!!!
هرچند، عادل کسی نیست که کم بیاره!!!!!!!
چه قدر خوبه که این وبلاگتون مثل اون یکی نیست که آدم نتونه شکلک بزاره!
برای خالی نمودن عقده ی چند ماهه:
اره والله.اتفاقا اگر مناسبت ماه رمضانی نبود همین امشب بعد نوشت میذاشتم تو پست امشب





چون میدونم که:عادل فردوسی پور کافیه سی ثانیه وقت داشته باشه اون وقت محاله حرف دلش را نزنه
دقیقا زد به هدف.به امید نوی صریح(شکلک هورااااااااااااااااااااااااااااا)
قبل گفتم بازم میگم:خوشحالم که از بین خانومها یکی هست که کاملا هم فوتبالیه و هم دقت داره به موارد و نکات ریز.
البته خانوم معلم هم خبرشو دارم که بیننده پر و پاقرص برنامه نوده!
برا همینم امشب نیومده احتمالا
سلام
شبتون بخیر
تقبل الله مِنکَ زیارة برنامج " النَوَد " !!!!!!!!!!!!!!!
سمانه جون می بینی عمو جانتون چطور ملت رو می ذارن سر کار ! .... برای همینه که من اون جمله ی تاریخی رو براشون نوشتم !
در ضمن بسی تشکر و سپاس که جمله ی فسقلی منو پسندیدی راستشو بخوای همون لحظه که اون جمله رو نوشتم آن چنان با تمام وجود عظمت شب قدر رو درک می کردم که چیزی نمونده بود قلبم بیاد تو دهنم !
ببخشید می دونم که باید احساسم رو با جمله های عشقولانه تری بیان می کردم !
... قاصدک عزیز چون دوستان به خاطر ابتکارات و خلاقیتهای شما از خودشون خییییییییییییییلی تعریف در وَ کردند پس من به در این مورد چیزی نَوَگویم !
در مورد عکسهای قشنگتون هم که شاپرک عزیز از خودشون تعریف در وَ کردند فقط من این تبصره رو اضافه می کنم که از وقتی شما دزدگیر رو ، از روی عکسها برداشتید من حتی یک عکس هم سرقت نکردم اما امشب دو تا عکس خیلی چشمم رو گرفته در اولین فرصت می دزدمشون بعد هم از خودم توبه در وَ کنم !
دیدی گفتم خانوم معلم برنامه نود داره میبینه؟؟
تا تموم شد تشریفشون را اوردن


دیشب رفتم یه وبلاگ.دیدم یه آپ گذاشته که ماحصل چهارتا پست خودم بوده
البته با ذکر منبع

سر کار چرا؟؟؟خب امشب تعمدی اومدم و صادقانه گفتم میرم نود ببینم تا کسی نگه ملت را سرکار گذاشته
بقیه شم با سمانه خانومه که جواب بدن.
خلاقیت که نبود..گفتم بالا هم.میخواستم جلو چشمم باشه نظرات محبت امیز دوستان.
خانوم معلم.اون حرفتون که باعث شد دزدگیرها را خاموش کنم خیلی ها را خوش اومده هاااااا
پس فعلا حالشو ببرید.شاید خدا را چه دیدی بع از ماه رمضان بازم شدم همون قاصدک قبلی تاااااااااا رمضان بعدی که باز توبه کنم
هرچی دوست دارید بردارید.شما را که نگم هم بلدید با وجود دزدگیر هم ازش رد بشید به سلامت و با دست پر برگردید
قاصدک جان ، چند شب پیش شما دو پست رو اختصاص دادید به بحث در مورد " توبه "
... دوست عزیز دیگه ای هم در این مورد صحبتهایی داشتند ، آقا سهیل ( که معرف حضور همه ی دوستان عزیز هستند و نیازی به معرفی ندارند ) لطف کردند و برای این دوست خوبمون چند تا کامنت در باره ی توبه نوشتند ... من تصمیم گرفتم کامنتهای آقا سهیل رو سرقت کنم و بیارمشون اینجا تا سایر دوستان هم نوشته ی قشنگشون رو بخونند . ( لازم به ذکره که من قبلا هم بارها و بارها کامنت دزدی کردم و آقا سهیل در جریان اون کامنت دزدیها هستند ، پس نیازی ندیدم تا قردا صبر کنم و ازشون اجازه بگیرم ! خودشون همیشه به من می گن : هر طور صلاح می دونید عمل کنید !!!
... با اجازه ی شما قاصدک سبکبال و مهربان و غیره !!!!!!!!!!!
البته خوشحالتر میشدم اقا سهیل خودشون تشریف میاوردن اما خب..ایشون ما را به میزبانی قبول ندارن ولی دورادور همیشه از فیوضاتشون دروبلاگهای دیگه بهره میبریم.

البته این داستان را من قبلا شنیدم.پس بریم ببینیم نظرات دوستانشون چی بوده؟!
قبل از نوشتن کامنتهای آقا سهیل ، لازمه من داستانی رو که آقا سهیل در وبلاگشون نوشته بودند رو بنویسم برای اینکه شما بهتر در جریان بحث قرار بگیرید :
از ابن سمعون حکایت شده که می گفته است از شبلی (از مشایخ بزرگ صوفیه) شنیدم می گفت: همراه کاروانی در صحرای شام بودم، عرب های بیابان نشین بر کاروان حمله آوردند و آن را گرفتند و کالاهای کاروان را بر امیر خود عرضه می کردند.
کیسه ای آکنده از بادام و شکر بود که آنان همگی از آن خوردند ولی امیر ایشان نخورد، به او گفتم: چرا نمی خوری؟ گفت: من روزه ام، گفتم: راهزنی می کنی، اموال را می گیری، انسان ها را می کشی با این حال روزه داری؟ گفت: ای شیخ، من راهی برای آشتی می گذارم.
مدت ها پس از آن او را در حال احرام دیدم که همچون مشک خشک و چروکیده بر گرد خانه طواف می کند. گفتم: تو همان مرد نیستی؟ گفت: آری همانم و آن روزه مرا به این مقام رساند.
منبع : حکایت پارسایان
1)
سلام ووقت بخیر
ممنون از حضور همیشگی اتون و نظرات مفید و ارزنده ای که ارائه میدهید. در مورد گوناگون روز قبل نظری داده بودید که تعدادی از دوستان نیز در جواب نظر شما مطالبی در همان قسمت برایتان نوشته اند. من نیز در همان رابطه مطالبی دارم که بهتر دیدم اینجا خدمت برسم و بیان کنم.
مطلب در مورد سعادت یافتن یک دزد بوده که در هنگام دزدی روزه داشته و بعدها به سعادت رسیده است و در مراسم حج مشاهده شده است. یعنی یک جورایی یک دزد با داشتن یک روزه توانسته به سعادت برسه و از سرچشمه فیض و کرم و بخشش الهی متنعم گردد.
به نظر من هر چیزی در این دنیا یک واقعیت و اصل دارد و یک مشابه و به اصلاح دروغین . در اینکه ما دارای یک سرچشمه فیض و کرم و بخششی هستیم که اگر بتوانیم از راه درست به ان دست یابیم به سعادت و رستگاری خواهیم رسید هیچ شکی نیست . به هرحال خداوند قادر و متعال و رحمان و رحیم اگر بنده اش را لایق بداند و او را در مسیر درست هدایت و سعادت مشاهده نماید بی شک او را خواهد بخشید و از سر تقصیراتش درخواهد گذشت . و برای اینکه بندگانش بتوانند به سعادت و رستگاری برسند حتما مسیرها و راهها و بهانه های مختلفی قرار داده است که هر بنده ای به فراخور احوالات و شرایط خودش بتواند به ان دست یابد و به کمال برسد یا نزدیک گردد. اما در کنار این واقعیت مهم متاسفانه مثل همه مسائل دیگری که در دین ما وجود دارد بعضی خرافات و ابهامات و بدعتهایی در بین مردم و حتی علما بوجود آمده است که ممزوج شدن ان با واقعیت ، بعضی وقتها حتی واقعیت را هم به زیر سوال می برد. به عبارتی من خودم معتقدم که واقعیت رسیدن به کرم و بخشش الهی همانند آب می باشد که وجود دارد و انسان می تواند از نعمتهای متعدد و فواید بسیار آن به صورتهای مختلف بهره مند گردد ولی در کنار آب ما سراب هم داریم . که دروغین است و گمراه کننده. حال اگر کسی به دنبال سراب به برهوت نیستی و خیال وارد شد ، دلیلی بر نبودن آب نیست . بلکه نپیمودن راه درست دلیل ان است.
2)
ما حکایات بسیار و افراد بسیاری داریم که توانسته اند با کوچکترین تلنگری مراتب بسیاری از کمال را بپیمایند. یکی از نمونه های بسیار بارزش را شاید بتوان فضیل عیاض نام برد. دزدی که با نشستن یک آیه بر صفحه دلش چنان متحول شد و چنان به خود آمد که از اوتاد و بزرگان زمان خویش گردید و در کتاب تذکره الاولیاء عطار از ان نام برده شده است . و حتی شیخ صنعا در ان هنگامی که زنار بسته بود و از دین خارج شده بود با خوابی و با ندایی به خود می آید و باز می شود همان شیخ قدیم .
خب اینها واقعیت هستند ، اینها اصل هستند اینها به اون سرچشمه و به ان آب زلال توانسته اند دست یابند. ولی در کنار آن بسیار بسیار موارد دیگر وجود دارد که حاصل خرافات و من درآوردی هایی است که افرادی از منبری ها و روضه خوانها برای گرم کردن مجالس خودشان به آن متوسل می شوند و می سازند. خرافاتی که باعث می شود شهید مطهری در کتاب "حماسه حسینی " در مورد انها بسیار سخن بگوید وحتی فریاد بر آورد. یک نمونه آن حکایتی است که می گویند:
راهزنی قصد حمله به کاروانی را می گیرد. سر راه کاروان کمین می کند تا کاروان برسد. در همان حین خوابش می برد و خواب می بیند که روز قیامت شده است و فرشتگان عذاب او را به سوی جهنم می برند که ناگهان ندایی می رسد که او را به سوی بهشت برگردانید. وقتی که به سوی بهشت می برندش ، علت را جویا می شود می گویند تو بر سر کاروان زائرهای امام حسین(ع) خوابیده بودی و غبار حاصل از عبور کاروان بر روی تو قرار گرفته است و به همین خاطر کسی که غبار کاروان زائرهای امام حسین(ع) بر روی لباسش باشد، بهشتی می شود.
اینجا شهید مطهری فریاد بر می آورد(از همان فریادهای معروفی که توی سخنرانی هایش بعضی وقتها شنیده می شود) که بابا این همه خرافات و بازار گرمی است. انسان باید معرفت پیدا کند. به یک گرد و خاکی که بر روی لباس قرار گرفته باشد که فرد نمیتواند رستگار بشود انسان باید معرفت حسین و به شناخت حسین نائل گردد.
3)
خب ملاحظت می فرماید ، بعضی وقتها واقعا تشخیص آب و سراب بسیار سخت می شود . ولی اصل این است که هم آب وجود دارد و هم سراب و باید مواظب باشیم که بدانیم کدام یک را در مقابل داریم . حالا بذارید یک تجربه از خودم هم بگم. جریان دزد و گرد و غبار را که در بالا گفتم . من یک زمانی در ایام محرم تقریبا همان روزهای تاسوعا ، عاشورا را خواندم. بعدش حدود یکی دو ساعت بعدش رفتم یک جایی که عزاداری و روضه بود. حسینیه ای که تقریبا در اون منطقه ما معروف بود و افراد بسیار زیادی در ان جمع می شدند. و یک روحانی معروفی هم می آمد و سخنرانی می کرد. این اقا سخنرانی کرد و صحبتهایش را کرد و بعدش رفت سراغ خواندن روضه . جمعیت هم همه دست به صورت و شروع کردن به گریه کردن. من هم مثل بقیه . در همین حین یهو اون روحانی بالای منبر شروع کرد به بیان همان حکایت دزد و گرد و غبار و جهنم و بهشت. اقا ما رو میگید. اون وسط دچار چه دوگانگی شدم که خدا می داند. اطرافم را میدیدم که مردم مثل ابر بهار دارند گریه میکنند و چقدر هم از ته دل ابراز ارادت داشتند به مولا و از طرف دیگر همین یکی دو ساعت پیش من توی یک کتاب معروفی از متفکری دینی و بسیار معتمد این حکایت را دروغ و بازار گرمی برای مجلس خوانده بودم. یک لحظه اومدم بلند بشم و بگم که این حکایت و این داستان درست نیست و باهاش مخالفت کنم ولی دیدم نمی توانم. در میان اون جمعیت زیاد مگر کسی حرفم را باور میکرد. همانجا در دم به جرم ارتداد تمام ان جمعیت احتمال داشت تکه تکه ام کنند. تصور کنید توی روز تاسوعا یا عاشورا در میان جمعیت عزاداران امام و درست زمانی که همه جوش امام را گرفته اند و حسابی بهش متوسل شده اند یک نفر پا بشه و بگه این حرفها دروغه . اون موقع بود که واقعا فهمیدم که شهید مطهری تازه درحدود چیزی نزدیک به سی سال پیش که مردم خیلی متعصب تر و خیلی خرافاتی تر بودند چقدر شجاع بوده که بلند میشده و بالای منبر این مسائل را نفی می کرده.
به هرحال این بود نظر من در مورد اینکه انسان هرچقدر هم بد و نادرست میتواند با تلنگری به سعادت برسد .البته عرض کنم که اینها همه اش نظرات شخصی خود من بوده که احتمال خطا و اشتباه در ان بسیار بسیار زیاد است .
از اینکه با بیان مطلبی باعث شدید که همچنین مباحثی بیان گردد و بیشتر از همه خودم از مطالب و نظرات شما و سایر دوستان بهره ببرم بسیار ممنون و متشکرم .
خانوم معلم عزیز.اولا ممنون از لطفتون.کاملا متوجه شدم دلیل انتقال این کامنتها به اینجا برای چی بوده؟!!.عدم رواج خرافات و بدعت در دین.


شروع کرد به جلز و ولز کردن و منم بنا به عادت و رسم ادب سرم پایین بود که دیدم یه دفعه اشاره به سرهای بریده شهدای کربلا کرد و از جمله سر بریده علی اصغر(ع).مداح درست بالای سر من داشت روضه میخوند.
مردم هم درحال زاری کردن..اشاره کرد که چی؟؟؟گفتم:خب همش روهم رفته سر۱۸ نفر را به بارگاه یزید بردند.بعد از مجلس فرصت گفتگوشد.گفتم مگه مجبوری زورکی اشک مردم را دربیاری؟؟خب در قدیم رسم بوده که برای انعام گرفتن سر سرداران سپاه مخالف را بریده و به بارگاه حاکم وقت میبردند.در قضیه عاشوراهم تمام سرها را نبریدند و نبردندکه..فقط سرهای سرداران سپاه اباعبدالله را بردند.از طرفی.خودت تجسم کن..نوزاد شش ماهه سرش چقدره و چطور میشه اون سر کوچک را بمدت چند روز بر سر نی کرده و ازشهری به شهر دیگر ببرند؟؟!!.بگذریم.ممنون که تحمل کردید.الغرض اینکه هرکه هرچه گفت نپذیریم و حتما مدرک بخواهیم.منکه هرکی ببینم خلافی میخونه میگم میشه لطف کنی و مقتلش را هم برام معرفی کنی؟؟
اتفاقا منم با این دوست آقاسهیل موافقم و در تکمیل سخنش یاد گفتاری از دکتر شریعتی افتادم که اندر باب گریه بر امام حسین داستانی را نقل کرده و سپس شدیدا در مقابل اشاعه دهندگان این گونه سخنان موضع گرفتند.
حتما شنیدید شما هم..باعرض معذرت.:در روز عاشورا زنی فاحشه درخانه مهمانداری میکنن و برای روشن کردن اجاق چون آتش زنه یا کبریت پیدا نمیکنند به خانه همسایه رفته و میبینند در آن خانه مجلس روضه ی حسینی برپاست و ایشون به مطبخ رفته و ضمن اینکه آتشی برای دیگ خود برمیدارند فوتی هم به آتش رو به خاموشی رفته دیگی میکنند دود برچشمان آن زن نشسته ودست برقضا مصادف میشود اشک ناشی از دود در چشم آن زن با روضه ی روضه خوان و هنگام به مقتل رسیدن و سر امام را بریدن توسط شمر!!.و نتیجه اینکه آن زن بخاطر این اشک بهشتی گشته و جمله خطاهایش مورد بخشش قرار میگیرد
و دکتر هم مثل شهید مطهری شدیدا این مبحث را رد کرده و اشاره میکنند به معرفت و شناخت از امام.و نه هرگریه ای بر مولا شامل عفو قرارخواهد گرفت..البته داستان را به خلاصه و نقل به مضمون گفتم.
با این وجود.وظیفه همگان است که درمقابل چنین خرافاتی جبهه گیری کنند..
شب شام غریبان تو هیئت مون مداح که از دوستان نزدیکم بود برای اشک گرفتن از مستمعین
تو تاریکی زدم به پاش و گفتم:چرت و پرت نخون
بازم ممنون.راستی.اگر با نظراتم مخالف بودید حتما یادآور بشید..ممنون.یاعلی مدد
سام علیک سالار
چاکر اوس کریم و مهر و بخشندگیشم
دس تمام روفقا درد نکنه گرچه چیزی ندارم که بگم فقط انشالله هرچی از اوس کریم می خواین بهتون بده
برقرار باشی مشتی شرمند زودتر نتونسم بیام
زت زیاد
خوش اومدی داش سلیمون عزیز
انشاالله که شما هم تموم دعاهای بر حقتون برآورده به خیر گردد
دشمنت شرمنده..ببخش که من نمیتونم خدمت برسم(خب وب نداری که)
ایام بکام..یاعلی مدد
سلام بابایی!!! خوبید قربونتون برم؟!؟!(
ژدر من مال پرستی و دنیا دوستی کدومه اصلا این انگا به من میچسبه اما چیکار کنیم؟ ماهیانه دولتی و مرغ و گوشت و ساندیس که تموم شه همینه دئیگه باید کار کرد!!!!!
آره دارم وضع حصارو میبینم هیشکی واقعا بهش دست نزده!!!!
من چون میدونم شما به اون جمله یه حالی از ما نگیری آلرژی داری تکرارش میکنم!!!
نبایدم غلط املایی بگیرید اصلا ندامر!!کوش؟!؟!؟!
به به..یکی منو ازخواب بیدار کنه
ته تغاری و دوبار دریک هفته!!اونم اینجا؟؟!!!



نکنه الان من توقفسم خبر ندارم؟؟مثل اینکه هروقت میای باید شعار مخصوص را بدم: سر به دار میدم اما تن به خار هرگززز
اما از برادر زادگان..سلام دارن خدمتتون اما آمارش اومده پایین.


خب اسشکال نداره.اگر گذاشتن سبزها روزقدس بیان که هیچی وگرنه اندازه شیش ماه کیک و ساندیس تون انشاالله تعالی توراهه
حصار؟؟هرگزززززز.من اصل حصار را قبول نکردم شما میای بازرسیش کنی؟؟
خواهر زاده الحمدلله هنوز نداشتم تا الان.فاطمه خانوم مسئول کانون فامیل یابیه.بهش درخواستت را بده.یه فکری میکنم براش
منکه ملا لغتی نیستم دیگه.هرچی وهرجورم بنویسی میخونم
اما جدی..خیلی خیلی خوشحال شدم اومدی.ممنون.بازم از این خبط ها بکن
خیلی زیبا بود1!

خدا مثل پدری مهربونه که همیشه توی این زمین بازی حواسش به ما هست اما ما فقط وقتی زمین میخوریم یادش میفتیم که باید کمکمون کنه..خیلی مهربونه...
التماس دعا....
خدا نکنه زمین بخوری.اما اگرم خوردی توکلت به خدا باشه و بگو یاعلی و بلند شو.محتاج دعام..دیگه کارت دراومده.میخواستی سادات نشی
حالا که شدی باید دعای ویژه کنی .ممنون.یاعلی مدد
سلام ...



ایششششششششششش عمو این قلب قلبیام
بیشتر ا ز رب گوجه به قول خواهرم به آلبالو شبیه راستم میگه خب این مربای آلبالوی یک و یکا بودا قلبم رو شیشه شون بود.. خود خودشششششششش
وای دلم مربای آلبالو خاستتتتتتتتتتتتتتت
خب اینقدر با احساس گفتی دلم خاست که منم ویار مربا کردم

چندروزپیش توخیابون یه نفر زیر آفتاب داغ علنی ! داشت دلستر میخورد.خیلی خیلی دلم خاست!! افطار رفتم یه دلستر خانواده خریدم و تا ته سر کشیدم
ایشششششششششش.
آدم روزه دار مثل زن حامله هرچی میبینه دلش میخاد!!
منکه توی روز کسی جلوم چیزی بخوره میگم اگر شب دوتاشو نخوردم
آقا سلام و علیکم
... دست خودم نیس باور کن وقتی صحبت از سرقت می شه بند بند تنم انگار تیر می کشه ...


خلاصه 




خبری نشده تا الان.. نگرانش شدم ... حقیقتش بعد مراسم تاسوعا عاشورا دیگه چشم مون از این تعطیلی ها ترسیده ... 
داشتین ( آقا سهیل ) . خوش به حالتون ...
و مخصوصا از " حاج اخوی سبکبال مهربان فسقلی سبز دلم " بصورت ویژه التماس دعا دارم

اول باید از شما و همه دوستان تشکر کنم به خاطر اینکه وقتی می آم اینجا هرچی غم و غصه است رو دم در وبلاگتون
می ذارم و برگشتنه هم دست پر می رم ... ( البته کوله یکی دیگه رو و بر می دارم )
ولی بذار یه اعترافی بکنم حاجی دفعه پیش کوله ای که بردم پر از دفترچه قسط مانیتور و اینا بود ...
کلی مجبور شدم به خاطرش وایسم تو صف بانک ...
خوب حاجی خودتون اینجا رو کردین فیضیه ما چیکاره بیدیم !!
( قال المریم )
* یه لحظه ببخشید تا یادم نرفته :
دوست خوب و گرامی ام بنده هم با نظر جنابعالی موافقم و استفاده از روایات و تحریف اونها رو فقط کاردستی شیطانک هائی می دونم که از راه های مختلف به بندگان ساده دل وارد و از زبان آنها به انحراف مومنین می پردازند . *
حالا باقی قضایا
حاجی هروقت می آم اینجا یاد آقای عبدی می افتم و اون بازی اش تو مجموعه باز مدرسه ام دیر شد ...
آخه یه روز نشد زودتر خدمتتون برسیم ...
حاجی تا باشه از این زانو نشینی ها ! خدا قسمت کنه ما هم انشا ا.. سال دیگه تو مکتب خونتون ثبت نام کنیم .
البته اگه جای شاگردی ما رو بپذیرید ...
امروز از دوست سبزمون
ممنون از تحملتون . البته امروز مهمان خارجی
امروز اگه خدا بخواد ADSL رو می آن وصل می کنن برام دیگه راحت می شم از این Dial Up کلنگی !!
از همه دوستان که خدمتشون رسیدم و یا سعادت نشد براشون بنویسم
یا حق
ممنون از لطفت جناب میم.اما قربون دستت.اون کفشهایی که دستته انشالله صاحبش منم.
شما وقتی اومدی چون خونه نزدیکه با دمپایی اومدی که



آقاسهیل از دوستان السابقونند! فقط خب دیگه.آی دنیااااااا.. بقول ته تغاری تف به این دنیای لاکردار
آقا امر کن ADSL بدیم خدمتت.


مونیتورم با اجازتون جرینگی شمردم گذاشتم رو پیشخون .همچین که فروشندهه کف کرد..قسط چیو رفتی دادی به نام من؟؟
اختیار دارید قربان..شما سال دیگه باید جزو اساتید این مکتب خونه ثبت نام کنید و ما کماکان هنوزم زانو نشینیم
این جمله؛ممنون ازتحملتون:را انگار خیلی به دلتون چسبیده هااا..قابل نداره.ببر با خودت.دارم بازم ازاینا
بگذریم...با Dial Up میآیید؟؟؟؟
نگفتم همینجور پیش بره تریلی هم نمیکشه اسمم را؟؟
باباااااااااااااا همون قاصدکه خالی قشنگتره که.فقط خالیشو نگید
محتاج دعای خیرت هستم.زنده باشی و سلامت.تابعد.یاعلی مدد
سلامی دوباره




















این آپتون بسیار زیبا و پر محتوا و بزرگوارانه بود خیلی لذت بردم
شرمنده که خیلی دیر بخ دیر میام هاااااااااااااا
بازم ممنونم از حضورتون
وب شما از اون دسته وب هاییی که اصلا نباید قفل داشته باشه آخه مطالبش بی نهایت قشنگه
تا بعد التماس دعا یا علی مدد
نظر لطف شماست. اصلا اینجوری تعریف میکنید آدم روش نمیشه قفل بذاره

محتاجیم به دعا..یاعلی مدد