روزنوشتهای روزه داری۱1

  السّلام ای روزه داران السّلامعاشقان مخلص ماه صیام  

 

 سلام بر خدای من!

تا نگفتید چرا خدای خودتمغرورو نه خدای ما! استنادمیکنم به سعدی شیرین سخن:

چنان لطف اوشامل هر تن است که هربنده گوید،خدای من است

این چندشب درحد وسع به مقولاتی پرداختم و بازهم خواهم پرداخت اما در لابلای این دلنوشته ها تعمدّی ازدوستان نیزکمک و یاری گرفته ام زیرا که قصد موعظه نداشته ودرضمن نمیخوام متکلّم الوحده باشم ودوست دارم بیشتر ازنظرات دوستان فیض ببرم نه اینکه همش خودم مستفیض تون کنممغرور

ضمناً درسته که با خیلی از کارهای متحجّرانه مخالفم اما اکثر دوستان میدونن که شدیداً پایبند به دین و اقامه شعائر آن هستم.ازجمله توسّل جستن به اولیاءالله و شرکت درمجالس و هیئات. 

از همین رو دلنوشته امشب،از دوست عزیزم مهاجر که به نشانۀ محبتش ارسال کرده رامکمّل این سخنم یافتم.ممنون شاپرک مهاجر 

طبق معمول هرهفته خانم نسبتا مُسن ِمحله داشت ازجلسه موعظه برمیگشت درهمین اثنا نوه اش از راه رسید وبا کنایه به او گفت:مادر بزرگ! مراسم ِامروز براتون چه موعظه ای کردند؟!مادربزرگ اندکی فکرکرد وبعد سرش را تکان دادوگفت:عزیزم اصلا یک کلمه اش را هم نمی توانم به یادآورم. نـَوه پوزخندی زد ُگفت:تو که چیزی یادت نمیآد واسه چی هرهفته به جلسه موعظه میری؟مادر بزرگ لبخندی زد وخم شد سبد ِنخ و کاموایش راخالی کرد و داد دست نوه اش و گفت:جان دلم، ممکنه بری این سبد رو از حوض، پر آب کنی و برام بیاری؟ نوه با تعجب پرسید: تو این سبد؟ غیر ممکنه.!.بااین همه شکاف و درز داخل سبد؟!..مادر بزرگ اصرار کرد: لطفاً عزیزم... 

نوه غر و لند کنان سبد را برداشت و رفت اما چند لحظه بعد برگشت و با لحن پیروزمندانه ای گفت: می دونستم که امکان پذیر نیست. ببین حتی یک قطره آب هم ته سبد نمونده. مادر بزرگ سبد را از نوه اش گرفت و با دقّـّت ِزیادی وارسی کرد و گفت: آره، راست میگی!.اصلاً آب توی اون نیست. 

اما به نظر می رسه خیلی تمیزتر شده.. یه نگاه بنداز.!!!

* موعظه و تذّکر ، زنگار را از دلها پاک می نماید .

*خانوم معلم.برای این پست کامنت جدید بذارید لطفاً چون اون قبلی مصادره شد به نفع خودم 

 

کن گوش صدای ربنّا می آید 

از جانب معشوق ندا می آید 

 

آماده بشو برای یک مهمانی 

یک سفره نور بهر ما می آید 

 التماس دعاتابعدیاعلی مدد

 

پ.ن: از عموم دوستان عذرمیخوام اگر امشب نتونستم بمونم و کامنتها را تایید کنم. آخه دوشبانه روزه نخوابیدم.!.با اجازتون امشب دیگه خب منم میخوام بخوابمانشاالله فردا درخدمتم.شب خوش

نظرات 28 + ارسال نظر
پرستو شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ب.ظ http://sekanjabin1.blogfa.com/

سلام
امشب چه قدر زود آپ کردین و خوابیدین .
انشالله که همیشه شاد و سلامت باشین .
ما هم میریم و فردا میایم!

البته الان دارم میرم بخوابم دیگه. باور کنید دیگه ضعف بهم وارد شده وگرنه معمولا محاله کم بیارم
ممنون از محبتتون.خب شما که بیایید.صاحب خونه خودتونید.پذیرایی کنید.منم بعدا خدمت میرسم
راستی.وقت نشد خدمت برسم اما جواب سوالتون را تو کامنت دیشب دادم
خوندید؟؟.اخه وقت سحریادم افتاد سوالتون چی بوده
شب و روزتون خوش.تابعد..یاعلی مدد

شاپرک شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ب.ظ

دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان در قالب شعر

ای خدا یا نزد من محبوب دار
فیض و احسان را الی یوم القرار

حالتی ده تا که با میل فواد
من کنم خوبی، برم احسان به کار

شوق احسان در دلم پیدا شود
متصل خوبی کنم در هر دیار

نی به مخصوصین و با خویشان خود
بلکه بر مردم صغار و هم کبار

ای خدا مبغوض کن در نزد من
فسق و عصیان را کز او سازم فرار

آن چنان بی میل گردم از گناه
کو فزون آید ز تعداد و شمار

کن حرام این دم بر این عبد ذلیل
سخط و قهر و دوزخ و زنجیر و نار

نیست ما را طاقت ذوق عذاب
از کرم ما را به راحت وا گذار

حق عون و یاری و لطفت قسم
بر تمام خلق در لیل و نهار

یا غیاث المستغیثین الغیاث
یا مجیر المستجیرین زینهار

التماس دعا

شاپرک(چشم به راه تو....) شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ

سلام عموی مهربون...
امیدوارم حالتون خوب باشه و الان بهترین خوابهارو درحال دیدن باشین...

امشب هم مثل همیشه زیبا بود....خسته نباشید.

رمضان تنفس عمیقی از ملکوت است پس نفسهایت را جانانه بکش......

التماس دعا....یاعلی

به به چه عجب شاپرک دوم!!
ممنون.دیشب دیگه بحال غش و اغما که افتادم گفتم خب نت بی منم هست ..برم کمی بخوابم
محتاجیم به دعا.اما چشم.شما را حتما یادمه. اونم بخاطر جمله قشنگ پایانیت..جانانه بکش.

سلیمون شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ

سام علیک سالار
خسه نباشی با مرام خدا قوت بت بده
داستان جالبی بود
زت زیاد

قربون اقا..ممنون. زت زیاد بامرام

سمانه یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ق.ظ

سلام عمو قاصدک عزیز

بله خب این چند شب .. حسابی زحمت کشیدید وهمشم پستای متنوع و یکی از یکی بهتر گذاشتید و باید م خسته بشید

و واقعا هم عمو خسته نباشیدددددددددددددددددددددددددد
ما هم قدرتونو میدونیم.. امشبم جاتون خیلی خالی بود

اره خب.خسته که بودم.اما الان دم افطاره اومدم جواب مینویسم برات تا بدونی که بالاخره دیگه...میدونم الان داری میگی اینو که به همه میگی
ممنون.منم قدرتونو میدونم.جامم خالی نبود.چون اپ کردم و رفتم

سمانه یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

این مامان بزرگ و بچه رو هم .. خب.. من قبلا کامنت شاپر جون رو خوندم و خوشمم اومد و تازشم درس اخلاقی گرفتم..
ولی بازم ممنون شاپری جون عزیز و ممنون عموقاصدک.. که زحمت گذاشتن و خلاصه طراحی و همه چی رو کشیدید..


خب درسته حالا هر چیم باشه بد نیست آدم گاهی گوش سماع رو فعال کنه

شب خوش

من اینو نفهمیدم یعنی چی:
بد نیست آدم گاهی گوش سماع رو فعال کنه

مریم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام
شب شما بخیر
طاعات و عباداتتون قبول
قاصدک عزیز اگه شما معلم بودید امکان نداشت امشب اعلام کنید که به خاطر کم خوابی در خدمت دوستان نیستید !!!
ما معلمها هیچ وقت به دانش آموزها نمی گیم : بچه ها جلسه ی ی بعد به این دلیل ...من کلاستون نمیام !
چون می دونیم که بچه ها برای جلسه ی آینده نه درسشون رو می خونند و نه تکلیف شون رو انجام می دن !
شما نگاه کنید با اینکه پرستوی عزیز معلمه در اولین کامنت اعلام کرد : ما هم می ریم و فردا میایم !
اتفاقا من هم می خواستم همینو بنویسم ! اما ننوشتم ،چون می دونم که فردا نمی تونم بیام !

ممنون.خانوم معلم عزیز..یعنی تاحالا نشده تکلیف بچه ها را بدید و بگید من کار دارم نمیتونم بیام؟؟؟خب منم اپ کردم و رفتم دیگه..
خوب بود هیچی نمیذاشتم تا دویست تا کامنت دلتنگی و نگرانی ازشرق و غرب میومد سراغم؟؟

سمانه یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ

عمو چی شد یوهو کامنتا تایید شد...؟؟؟
مگه هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ

نامه حذف شده “علیرضا عاشوری” عضو ستاد مهندس موسوی به بازجویش

علیرضاعاشوری مسئول ستاد فناوری اطلاعات ستادمهندس موسوی در نامه ای به بازجویش که امروز در وبلاگش منتشر شد از روزهای تلخ زندان خود می گوید.گفتنی است “علیرضا عاشوری”که در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری مسئول فناوری اطلاعات ستاد میرحسین موسوی بوده‌است پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به اتهام آنچه خبررسانی رویدادها و تجمعات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری گفته میشود در تاریخ سوم تیرماه توسط مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سپاه بازداشت میشود.

وی در تاریخ ۲۳ شهریورماه در پنجمین جلسه دادگاه رسانه ای رسیدگی به اتهامات متهمان انقلاب مخملی به همراه ۵ تن از سایرمتهمان محاکمه شده و به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم میگرد. عاشوری همچنین مسئول ستاد اجرایی سیاست “هر ایرانی یک ستاد” ومسئول راه اندازی تلویزیون اینترنتی میرحسین موسوی بود.به گزارش فیس بوک انقلاب سبز، متن نامه علیرضا عاشوری که چند ساعت پس ازانتشار به دلایل نامعلومی از روی وبلاگش”سیاه و سپید”حذف شد بدین شرح است :

چندروزیست دوباره باز هوای خانه ام سرد شده کولر هم خاموش است اما باز سوز سرمایی بر بدنم سرازیر میشود راستش نمیدانم این سوزسرما از کجا وزیدن گرفت از آن دعوت افطارکه اتفاقا مشتاقش بودم و یا از باب دلیل خواهی بر آن که ایامی را به نماز و روزه گذراندم .

واقعیت این است که در این چند صباح که گذشت خط خطی کردن روی دیوارها را از این باب برگزیدم که مرهم و جوانه ای شود بر زمین و زمان روزگاری که مهلت خزانم هم نداد و زمستان را بر سرم هوار کرد. اماشاید این تقدیر الهی بود که خود علتی شودبر وزش سوز سرمایی بر استخوانم در روزهایی که ظاهرا همگان میهمان مهربانی خورشیدند.

ادامه نامه در این آدرس
http://azadi-e-sabz27.blogspot.com/2010/08/blog-post_5303.html#more

مریم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ

چی شد قاصدک جان ؟؟؟
خوابتون نبرد ؟!!
مجددا و سجددا از شاپرک عزیز به خاطر انتخاب این داستان قشنگ تشکر می کنم .
دیشب وقتی دو سه خط از کامنت خصوصی شاپرک رو که علنی شده بود خوندم با خودم گفتم این از اون داستانهای قشنگه ! داستانی که دو تا شخصیت داره : پیرزنی که بسیار ساده لوح و عامی به نظر میاد و نوه ای شوخ و شنگ که خام و بی تجربه ست ولی کله ای پر باد داره . در نگاه اول به نظر میاد که برنده ی بلا منازع این داستان پسر جوان هست اما از اواسط داستان همه چیر عوض می شه و در آخر قصه با نتیجه ای غیر منتظره و صد البته عبرت آموز و حکیمانه روبرو می شیم .
ممنون شاپرک جان

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ

تقدیر مجلس از سیما به دلیل عدم پخش صدای شجریان!!

با اینکه بیشتر مردم از عدم پخش صدای شجریان گلایه مندند یکی از مجلس نشینان از حمایت و تقدیر کمیسیون فرهنگی مجلس از سیما به دلیل عدم پخش صدای شجریان خبرداده است.به گزارش کلمه ، یکی از خبرگزاری های حامی احمدی نژاد که از بودجه سپاه تغذیه می شود، با نشر این خبر به نقل از یکی از نمایندگان مجلس مدعی شد که مردم متدین ربنای شجریان را دوست ندارند.
این خبرگزاری به نقل از یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس مدعی شد: چون شجریان از ملت خود جدا شده و دیگر صدای زیبایی هم نخواهد داشت.

فارس نوشت: بهروز جعفری، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ضمن تقدیر و تشکر از صدا و سیما به دلیل عدم پخش صدای شجریان از رسانه ملی اظهار داشت: کمیسیون فرهنگی هم در خصوص شجریان موضع گرفت و نظر اکثر اعضای کمیسیون این بود که از صدا و سیما باید به دلیل عدم پخش صدای شجریان حمایت کرد.

وی افزود: حرکات و مصاحبه‌هایی که شجریان در ایام بعد از انتخابات انجام داد بر خلاف مصالح نظام بود و به همین دلیل باید از اقدام شایسته صدا و سیما در خصوص عدم پخش صدای شجریان تقدیر و تشکر شود.
جعفری با بیان اینکه کسی در کمیسیون فرهنگی با موضع اتخاذ شده در خصوص شجریان مخالفت نکرد، مدعی شد: هنرمندی که از ملت خود جدا شود دیگر صدای زیبایی هم نخواهد داشت و در واقع زیبایی صدای شجریان به این خاطر بود که وی با مردم بود و زمانی که شجریان از مردم جدا شد مردم هم وی را طرد کردند.

این نماینده مجلس ادعا کرد: بعید می‌دانم که شجریان خواستگاه زیادی در میان عموم مردم متدین داشته باشد، بر این اساس باید گفت کسانی که هنوز از شجریان حمایت می‌کنند به دو بخش تقسیم می‌شوند، یک بخش آنها به این دلیل از این شخص حمایت می‌کنند که صدای شجریان برای آنها خاطره انگیز است و بخش دیگر سعی می‌کنند از این طریق اهداف سیاسی خود را دنبال نمایند.

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ

مخالفت با مرخصی مسعود باباپور با وجود شرایط روحی نامناسب

خانواده مسعود باباپور، فعال دانشجویی که بیش از 9 ماه است که در زندان به سر می برد، به دلیل شرایط روحی بسیار بد وی، از دادگاه برای فرزندشان درخواست مرخصی کرده اند که این درخواست تاکنون بی پاسخ مانده است.بنا به گزارش های رسیده به جرس، مسعود بابا پور دانشجوی مهندسی صنایع و از فعالان دانشجویی دانشگاه گرمسار است که ششم آذر ماه سال گذشته دستگیر شد.

باباپور پس از طی چندین ماه بازداشت موقت و سپری کردن بازجویی، در نهایت در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه با وجود عدم مدارک مستدل و کافی به دو سال حبس محکوم شد.به رغم اعتراض مسعود باباپور به رای صادره و عدم صدور قرار و نگهداری وی در زندان حکم وی در شعبه 54 دادگاه تجدید نظر تایید شد و او باید دوران محکومیت خود را سپری کند.

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ

حمله به محتشمی و مجید انصاری در مجلس ختم

عده ای از افراد خودسر در مراسم ختم حجت الاسلام سید تقی موسوی درچه ای؛ عضو شورای مرکزی روحانیون مبارز ایجاد اختلال کردنداین مراسم که بعد از ظهر امروز در مصلی شهر ری برگزار شد، هنگام خروج آقایان محتشمی پور و مجید انصاری عده ای افراد خودسر به این دو نفر حمله کرده و قصد برخورد فیزیکی با آن ها را داشتند که با مداخله پلیس این افراد متفرق شدند(!) و این دو با هدایت پلیس به خودروهای خود منتقل شدند.

مریم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ

هیچ کس نمی تونه منکر اثرات مفید شرکت در مجالس پند و موعظه بشه
این سخن زیباى حضرت رسول (ص)، خووندنى و شنیدنیه :
«مثل الجلیس الصالح مثل العطار، ان لم یعطک من عطره اصابک من ریحه ومثل الجلیس السوء مثل القین ان لم یحرق ثوبک اصابک من ریحه‏»;

مثل همنشین شایسته و خوب، مثل عطار است، که اگر از عطرخودش هم به تو ندهد، ولى از بوى خوش او به تو مى‏رسد، و مثل‏ همنشین بد، همچون کوره‏پز آهنگرى است که اگر لباس تو را هم (جرقه‏هاى آتش کوره) نسوزاند، ولى بوى کوره به تو مى‏رسد!
منبع : میزان الحکمه، ج‏9، ص‏50

بارها شده که دانش آموزان از من پرسیدند : چرا در احادیث آمده:که : نگاه به قرآن هم ثواب داره ؟
من بهشون می گم همون طور که نگاه کردن به عکسهای مستهجن و به قول خودتون خلاف ! روی انسان تاثیرات منفی داره نگاه کردن به یک کتاب آسمانی آثار خوب و مثبتی بر روح و روان انسان به جا می ذاره .

مریم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ق.ظ

...یاد داستان فضیل عیاض افتادم دیدم بی ارتباط به آپ امشب نیست البته شاید شما این داستان رو قبلا خونده باشید ببخشید اگه تکراریه .
می دونیم که یکی از نامهای قرآن "ذکر"ه ... افراد زیادی تحت تاثیر آیات قرآن قرار گرفتند و متحول شدند از جمله عیاض :

فضیل بن عیاض ، یکى از راهزنان و دزدان زبردستى بود که در اطراف سرخس جلوى قافله ها و کاروانها را مى گرفت و اموال آنان را غارت مى کرد. از شنیدن نام او لرزه بر اندام مردم مى افتاد ، روزى چشمش به دخترى افتاد و عاشق و دلباخته اش شد.
جلو رفت و گفت : امشب به خانه شما مى آیم منتظر باشید، به پدر و مادر خود بگو اطاقى آماده کنند و نردبانى کنار دیوار بگذارند که من از بام و دیوار وارد شوم .
وقتى دختر این خبر را به پدر و مادر خود گفت ، آنان از ترس ، آنچه را که فضیل گفته بود انجام دادند و با ناراحتى ، استغاثه به خدا آوردند که شر او را از آنان برطرف گرداند .
نیمه هاى شب ، صداى پاى فضیل به گوش آنان رسید، ناگهان فضیل در آن دل شب ، شنید کسى تلاوت قرآن مى کند و مشغول خواندن این آیه کریمه مى باشد.
الم یاءن للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله ( سوره حدید، آیه 15)
آیا وقت آن نرسیده است که گروندگان و مومنان ظاهرى ، قلبا بگروند و ایمان واقعى بیاورند و دلهایشان به یاد خدا نرم گردد و به آن چه از جانب حق نازل شده است به دل توجه کنند!؟

چون این آیه به گوش فضیل رسید، یک باره پرده شهوت و غفلت را عقب زد، دیده باطنى اش باز شد و دانست ، آنچه را که باید بداند! آنگاه متوجه درگاه الهى گردید و بى اختیار فریادش بلند شد و عرض کرد: ((اى پروردگار من ! بلى ، وقت آن رسیده ، الان موقعى است که قلبها خاشع و نرم شوند! ))
از همان جا برگشت ، و از وصال دختر صرف نظر کرد، رو به طرف خدا نمود و همانجا توبه نمود در راه برگشت به خرابه اى رسید. دید کاروانى در آنجا منزل نموده ، بعضى از کاروانیان مى گویند: وقت کوچ کردن است ، حرکت نماییم ! بعضى دیگر مى گویند: حالا زود است ، بگذارید صبح شود، الان فضیل در راه است ، اگر حرکت کنیم به دست او گرفتار خواهیم شد.
فضیل با صداى بلند گفت : خاطر جمع باشید فضیل دیگر آن فضیل سابق نیست ، او توبه کرده و دست از دزدى و راهزنى برداشته است .!
فضیل بعد از توبه کردن و توجه به خدا و عبادت ، به مقامات والایى رسید. او از جمله بزرگان و عرفا محسوب گردید و از زاهدان عصر خود به حساب آمد و شاگردانى نیز تربیت کرد.
سفینه الابحار، ج 2،ص 369. و جلوه هاى تقوا،ص 26.

ممنون خانوم معلم..گرچه قبلا یه چیزی تو همین مایه ها شنیده بودم
اما این کامل و واضح تر بود.بازم ممنون

شــــــهریار یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:11 ق.ظ http://shar00.blogfa.com

سلام حاجی :

شــــــروو با (( نامــــــه ای به ......... )) برگشت ./

منتظرم

آقاشهریار ..واقعا خیلی خیلی با حالی هااااااااااااااااااا
ده دوازه اپ را ول کردی میگی بیا من اپم؟؟؟

سمانه یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ق.ظ

سلام عموصبح بخیر

اومدیم عیادت ایش ایش..روزم هستید که نشد هیچی بیارم به من چه

حالااحوالات بهتر..؟؟؟؟؟ خوبید ایشالله؟؟

مگه مریض بودم؟؟؟.خب یه شب که خواب باید بکنم؟!!..نه؟؟؟؟
ممنون ازحضورت..خوش باشی

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ق.ظ

سه سال زندان برای استاد دانشگاه بجنورد

هادی حکیم شفایی، استاد زبان دانشگاه آزاد واجد بجنورد به سه سال حبس تعزیری محکوم شد. شعبه دوم دادگاه انقلاب بجنورد، این استاد دانشگاه را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دو سال حبس تعزیری، به اتهام تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس تعزیری و به جرم توهین به رهبری به شش ماه جبس تعزیری محکوم کرده است.

به گزارش خبرنگار کلمه هادی حکیم شفایی، در روز ۲۲ بهمن سال گذشته توسط ماموران اداره اطلاعات بجنورد بازداشت شد. این استاد دانشگاه ۱۵ روز را در زندان انفرادی اطلاعات بجنورد و ۱۵ روز را در بند عمومی زندان این شهر گذراند و در نهایت با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی آزاد شد.وی از معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده که هم اکنون با فشار نهادهای امنیتی از تدریس در دانشگاه نیز منع شده است.

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ

مطهری: گروهی از حامیان احمدی نژاد به دنبال حذف مخالفان خود هستند

به گفته عضو شورای نظارت بر صداوسیما، شرایط برای حضور اصلاح‌طلبان در مناظره‌های انتخاباتی فراهم است اما مدیریت این سازمان محذوریت‌هایی دارد و برخی اصلاح‌طلبان نیز حاضر به پذیرش دعوت به مناظره نیستند.

به گزارش ایلنا، علی مطهری در پاسخ به سوالی در مورد مناظره‌های اخیر تلویزیونی، اظهار داشت: این مناظره‌ها باید جدی‌تر برگزار شود و میان دو بینش متفاوت صورت گیرد تا حالت مصنوعی و صوری پیدا نکند. البته در مناظره اخیر مواضع آقای رسایی نسبت به خودش قابل تقدیر بود و مواضع آقای جوانفکر فاجعه‌بار بود.


به گفته وی، مناظره‌های اخیر که در تلویزیون برگزار می‌شود، مناظره واقعی نیست، زیرا دو طرف باید در نقطه مقابل هم باشند.مطهری در پاسخ به اینکه آیا برگزاری مناظره‌های سیاسی بدون حضور اصلاح‌طلبان امکان‌پذیر است یا خیر؟، گفت: البته بدون حضور اصلاح‌طلبان هم این امر ممکن است. زیرا در درون جناح اصول‌گرا نیز دو دیدگاه متقاوت وجود دارد. اما طبیعی است که اگر اصلاح‌طلبان نیز در این مناظره‌ها حضور داشته باشند، موجب پرشورتر شدن آن می‌شود.

عضو شورای نظارت بر صداوسیما با بیان اینکه چندبار پیشنهاد داده‌اند تا از همه جریانات فکری برای حضور در تلویزیون دعوت شود، تصریح کرد: با وجود این، فکر می‌کنم مدیریت سازمان صداوسیما، محذوراتی در این زمینه دارد. اما از سوی دیگر برخی اصلاح‌طلبان هم دعوت‌ها را نمی‌پذیرند. دلیل این مساله هم می‌تواند فرد طرف مقابل آنها باشد که نمی‌خواهند با او مناظره کنند و دیگر اینکه محاسبات آنها چنین حکم می‌کند، زیرا اگر بخواهند برخی از واقعیات را بیان کنند، برایشان مشکلاتی به وجود می‌آید و اگر نگویند، متهم به کتمان حقیقت و بی‌صداقتی می‌شوند.

وی در ارتباط با این سخن اخیر مقام معظم رهبری مبنی‌بر لزوم بازگشت برخی افراد که بر اثر اشتباه و غفلت کنار افتادند و نشان دادن راه به آنها با نصیحت و دلالت، گفت: در این خصوص مشکل متوجه گروهی از حامیان دولت است که به دنبال حذف شخصیت‌های مخالف خود در عرصه انقلاب هستند و در این زمینه بی‌رحمانه عمل می‌کند و از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند. آنها اگر واقعا مطیع رهبری هستند باید روش خود را عوض کنند. از طرفی ظلم‌هایی را که به برخی شخصیت‌ها در بحران اخیر شد، جبران کنند و از طرف دیگر انتقادها را به معنی دشمن و توهین تلقی نکنند و الا بقیه گروه‌ها معمولا به دنبال وحدت بوده‌اند.

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

مرتضوی در‎باره وضعیت کهریزک قبول مسئولیت کرده بود!!


57 روز پیش، حکم دادسرای نظامی تهران درباره متهمان انتظامی پرونده کهریزک اعلام شد؛ قصاص، زندان، شلاق و دیه. اکنون این حکم در آستانه رسیدگی نهایی در دیوان عالی کشور و ابلاغ، قرار دارد.به گزارش «تابناک»، رسانه‌های خبری ضدایرانی، از همان نخستین لحظات صدور خبر انتشار حکم دادگاه، کوشیدند با فضاسازی رسانه‌ای، این حکم را یک شعبده‌بازی و نمایشی بنامند؛ هر چند حدود سی شاکی پرونده، شاهد آن بوده‌اند که پرونده‌ای هجده جلدی که بیش از سه هزار صفحه و مستندات را در دل خود داشته، با چه دقتی در هشت جلسه فشرده و سنگین از اسفند ماه 88 تا فروردین 89 مورد رسیدگی قرار گرفته است.


بنا بر این گزارش، صدور احکام متهمان در دادسرای نظامی، بخش مهمی از حلقه رسیدگی به پرونده جنایت کهریزک را تکمیل کرد؛ اما انتظار بر آن است تا درباره آمران نیز تصمیم‌گیری مقتضی شود.در همین باره، هفته نامه پنجره در شماره جدید خود نکات جدیدی در مورد وضعیت آمران این جنایت منتشر کرده که به شرح زیر است:

تعلیق یا منع تعقیب!
تابستان سال گذشته (17 مرداد 88) پیرو شکواییه علی کامرانی به رییس وقت قوه قضاییه، گزارش‌هایی درباره عملکرد سه قاضی (متخلف) پرونده کهریزک ـ که بعدها در گزارش مجلس و دیگر گزارش‌های تهیه شده، به‎ عنوان مقصران اصلی شناخته شدند ـ تهیه و در گردش کاری در شهریور ماه سال گذشته در دادگاه انتظامی قضات مورد بررسی قرار گرفت.

اکنون پس از گذشت یازده ماه این پرونده، با ارجاع به یکی از شعب این دادگاه، از سوی سه قاضی در دست بررسی و صدور رأی است تا پس از تعلیق قضات، به اتهامات آن‎ها رسیدگی شود.

از سوی دیگر، در پی طرح شکایتی (چند هفته پیش) علیه سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، در یکی از شعب دادسرای کارکنان دولت، برای این پرونده قرار منع تعقیب صادر شده و بدین ترتیب کوشیده شد تا بر روند رسیدگی موضوع (به جهت تعلیق قضات) در دادگاه انتظامی قضات، اثرگذاری شود.

بنا بر این گزارش، این قرار منع تعقیب، مورد اعتراض شاکی ـ پدر مرحوم محمد کامرانی ـ قرار گرفته و با اراِیه مدارکی تازه از سوی شاکیان در هفته گذشته، در شعبه‌ای دیگر از دادگاه عمومی تهران در دست رسیدگی است. عمده محورهای این شکایت بر مجهول بودن وضعیت بازداشتگاه کهریزک از سال 86 تاکنون، مطرح‌سازی بحث بیماری مننژیت و تشکیک در تناسب قرار تأمین با جرم، مبتنی است.

دوست سبز یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ق.ظ

برگی تازه
در نخستین گزارش «پنجره» درباره بازداشتگاه کهریزک آمده بود که در تاریخ 22 تیر 88، دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک از سوی دبیر شورای‌عالی امنیت ملی به دادستان وقت تهران ابلاغ شده که جنبه عملی به‌ خود نگرفته بود، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، در جوابیه‌ای که به دنبال قرائت گزارش نمایندگان مجلس در مورد کهریزک 26 دی سال گذشته منتشر کرد، می‌نویسد:

«‌قبل از اعزام ‌١٤٧ نفر متهم مورد اشاره به بازداشتگاه کهریزک، اینجانب پس از شرکت در جلسه صبح روز جمعه مورخ ‌١٩/٤/٨٨ کمیته سیاسی و امنیتی شورای‌عالی امنیت ملی و طرح موضوع در جلسه مذکور با معاونت امنیت دادسرای تهران و قاضی رسیدگی کننده تماس گرفته و تأکید نمودم با بررسی دقیق پروند‌ه‌ها تنها افرادی که با چاقو و قمه در اغتشاشات شرکت داشته و اموال خصوصی و عمومی مردم را به آتش کشیدند و در زمره اراذل و اوباش هستند تا زمان تدارک جا در اوین به صورت موقت می‌توانند به بازداشتگاه کهریزک اعزام نمایند و تأکید مضاعف نمودم چنانچه افراد تحصیل کرده یا دانشجو در بین بازداشت شدگان باشد، به هیچ وجه به بازداشتگاه کهریزک اعزام نشوند...»

اما حجت الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی ‌اژه‌ای، دادستان کل کشور، در مصاحبه‌ای که پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir، 26 تیر ماه گذشته منتشر کرده، درباره ماجرای این روز روایتی دیگر را بیان می‌کند و می‌گوید:

«من یادم هست که 19 تیر 1388 [یعنی ساعاتی پس از حضور بازداشت شدگان در کهریزک] یکی از مسئولان دفتر آقا تماس گرفتند که این افرادی را که الان در کهریزک هستند، حتما بگویید به جایی به غیر از کهریزک منتقل کنند. اتفاقا ما همان شب جلسه داشتیم. آن زمان دادستان وقت تهران، برخی از افراد دیگر در وزارت اطلاعات و غیره بودند که در دفتر من جلسه داشتیم.
من هم چون در آن جلسه با آن آقایان صحبت کرده و خواستار این بودم که دادستان تهران آنها را هر چه زودتر منتقل کند و از آنجا ببرد و آنها هم قول داده بودند که ما این کارها را می‌کنیم، به همین دلیل، به فردی که از طرف آقا تماس گرفته بودند، اطمینان دادم و گفتم که جلسه، پایان یافته و اینها قول دادند که حتما همین امشب همه این‎ها را منتقل می‌کنند.»

رایزنی‌ها و دیدارها
در خبرها آمده بود که پدران شهدای کهریزک با برخی مقامات عالی‌رتبه قضایی و انتظامی دیدار و گفت‌وگو داشته‌اند. به ‌گفته یک منبع آگاه، در نشست با مسئول عالی‌رتبه قضایی، بر این نکته تأکید شد که نقل این مطلب که در دیدار با دادستان وقت تهران به ‌او گفته شده که میزان و ملاک، معدل عملکرد افراد است، تکذیب شد.

مقام ارشد انتظامی نیز در دیدارهایی جداگانه با خانواده شهدای فاجعه کهریزک، بر این نکته تأکید کرده است که اعزام بازداشت‌شدگان رخدادهای پس از انتخابات 88 به کهریزک با وجود مخالفت او و دستگاه تابعه‌اش صورت گرفته و دادستان وقت تهران در این‎باره مسئولیت پذیرفته است.

آقای میم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.sangesaboore89.blogfa.com

سلام دوست خوبم
خدا قوت .
معلومه خوب این چند وقت اضافه کاری داشتی . برنامه خواب بنده هم تو این ماه رمضان به هم ریخته . نمی دونم کی خوابم کی بیدار . . بابت زحمت سرکار خانوم شاپرک هم باید بگیم دستشون درد نکنه ! خدا پدر اونی که کپی پیست رو اختراع کرد بیامرزه البته من داستان رو به شرح ذیل خوانده بودم :

چرا ما قرآن می خوانیم
با اینکه چیزی از آن نمی فهمیم؟

یک پیرمرد آمریکایی مسلمان همراه با نوه کوچکش در یک مزرعه در کوههای شرقی کنتاکی زندگی می کرد. هرروز صبح پدربزرگ پشت میز آشپزخانه می نشست و قرآن می خواند. نوه اش هر بار مانند او می نشست و سعی می کرد فقط بتواند از او تقلید کند. یه روز نوه اش پرسید :
پدربزرگ من هر دفعه سعی می کنم مانند شما قرآن بخوانم ، اما آن را نمی فهمم و چیزی را که نفهمم زود فراموش می کنم و کتاب را می بندم ! خواندن قرآن چه فایده ای دارد؟

پدر بزرگ به آرامی زغالی را داخل بخاری گذاشت و پاسخ داد : این سبد زغال را بگیر و برو از رودخانه برای من یک سبد آب بیاور. پسر بچه گفت : اما قبل از اینکه من به خانه برگردم تمام آب از سوراخهای سبد بیرون می ریزد!؟ پدر بزرگ خندید و گفت : " آن وقت تو مجبور خواهی بود دفعه بعد کمی سریعتر حرکت کنی." و او را با سبد به رودخانه فرستاد تا سعی خود را بکند .

پسر سبد را آب کرد و سریع دوید ، اما سبد خالی بود قبل از اینکه او به خانه برگردد. در حالی که نفس نفس می زد به پدربزرگش گفت که حمل کردن آب در یک سبد غیر ممکن بود و رفت که در عوض یک سطل بردارد .

پیرمرد گفت : "من یک سطل آب نمی خواهم ، من یک سبد آب می خواهم ، تو فقط به اندازه کافی سعی خود را نکردی ." و او از در خارج شد تا تلاش دوباره پسر را تماشا کند . این بار پسر می دانست که این کار غیر ممکن است ، اما خواست به پدر بزرگش نشان دهد که اگر هم او بتواند سریعتر بدود باز قبل از اینکه به خانه باز گردد آبی در سبد وجود نخواهد داشت . پسر دوباره سبد را در رود خانه فرو برد و سخت دوید ، اما وقتی که به پدربزرگش رسید سبد دوباره خالی بود.نفس نفس زنان گفت : " ببین! پدربزرگ ، بی فایدست . پیرمرد گفت : "باز هم فکر می کنی که بی فایدست ؟ به سبد نگاه کن." پسر به سبد نگاه کرد و برای اولین بار فهمید که سبد فرق کرده بود ، سبد زغال کهنه و کثیف حالا به یک سبد تمیز تبدیل شده بود؛ داخل و بیرون آن. پسرم ، چه اتفاقی می افتد وقتی که تو قرآن می خوانی . تو ممکن است چیزی را نفهمی یا به خاطر نسپاری ، اما وقتی که آن را می خوانی تو تغییر خواهی کرد؛ باطن و ظاهر تو و این کار الله است در زندگی ما.
-------------------------------------------------------------------
به نظر من نتیجه هر دو داستان یک مطلب را می رساند .
آگاهی که از طریق شعور الهی به انسان و مغز می رسد باعث آرامش و تلطیف روح می گردد .
شاپرک خانوم حداقل مطالب شما به یه دردی می خوره . ما غیر از دعا کاری ازمون بر نمی آد
انشا ا... همیشه دل و روحتان به انوار الهی روشن باشد .
آمین
-----------------------------------------------------------------

جناب قاصدک یکی از دوستان اومده بود وبلاگ من و یه چیزائی درباره نوشابه بازکردن و اینها نوشته بود ...
بگم ؟ بگم ؟‌
اما من نمی خوام بگم شاپرک بود ها .. نه .. ( دو سه تا آیکون شیطان )
فقط بعضی وقتا راست می گن مراقب پله های پشت سر باشیم ... چون اگر قرار باشه با نردبون بعضی ها
( بازم ۲ تا آیکون شیطان ) --- نه طناب ها !! بریم پائین ممکنه یه وقت زیرآبمون بخوره ... حالا از ما گفتن
...
جناب قاصدک یه کاری کن ۵ - ۶ تا از این آیکون های شیطان هم دم دست ما باشه . لازم میشه ...
راستی ... جی ! باید یه کم وقت بدی این بدآموزی ها از سرمون بپره ... ( فرت فرت ) تازه تو این ماه رمضونی دم در وبلاگشون یخ در بهشت تعارف می کنن ... بعد هم اصلا شما حاجی نیستین !
حاجی اصلا ما میریم نوشابه براتون می خریم ؟ خودتون بیاین ببینین کامنتامو ... همینجوری گذاشتم تو ایوون تا شما بیاین ....
اما از من نشنیده بگیرین !
خوب دیگه فکر کنم حرفام واسه به هم ریختن یکی دو تا زندگی تا اینجاش کافی بود ... با اجازه تون منم میرم یه استراحتی بکنم ..
روز خوش

ای بنازم به این بلاگ اسکای که نه نمیگه و هرچی بنویسی با یه کامنت ارسال میشه
به به..بالاخره یکی رکورد سرقت مطالب را زد و جام را از چنگ شاپرک ربود
اما بعد..اصولا اون یه نفر.اولش میاد میگه خوشحالم که با هم آشنا شدید چند روزبگذره میاد میگه من شما را با هم آشنا کردم هاااااا.
چندروز بعدش باز میاد و یا یکی ازاون دونفر قهر میکنه و جواب سلام دومی را هم سربالا جواب میده!!(مواظب پله هاشون باش!!)
آقااااا انگار از این شیطونک ها خیلی خوشتون اومده.اما چرا متهوح؟؟!
فرت و فرت ! شکلک ؟؟!!میبینم که همه متوجه فرت وفرت شدنمثلا این یه رمز درون سازمانی بوده
شب بعداز ارسال آپ ۱۲ خدمت هردوتون خواهم رسید.!!
اما فقط برا عرض ادبتابعد..یاعلی مدد

شاپرک یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام و عرض ادب..

ممنون از زحمات شما عزیز مهربان ...(پاچه خواری)
جوگیر نشی...

انشالله که استراحت کافی کرده باشید وسرحال و پرانرژی به ادامه ی روز نوشته ها بپردازید ...
بابت داستان هم قابل دوستان رو نداره انشالله که مفید واقع بشه ...

ولی میبینم که یه نفر اینجا حسابی دور بر داشته !!!

قاصدک جان با اجازه!
جناب میم عزیز...یه چایی دیگه در خدمت بودیم !!
کت شلوارتون رو در آوردید..!؟ دیگه از اون رسمیت خبری نیست ! میدونستم که توی دیار قاصدکمون زود خودمونی میشی ولی نه تا این حد!!

خب اینم به خاطر نوشته های خبیثانه تان ! عوض گله نداره
جناب قاصدک عمرا هنوز کسی به گرد پام برسه !! (ایول به این همه اعتماد بنفس)

واما برای اصولا یه نفرتون هم دارم براتتتتتتتتتت!!
حیف که .........

راستی در مورد این پله ها هم خوب صفا کردید ...رجع بهش اپ کردم !
درپناه خدای مهر وعشق

اختیاردارین زحمتی نبود که.(شکسته بندی)!
بله.با انرژی مکفی دارم اپ امشب را مینویسم.اما سیاسی نیست بخودم نمیچسبه.
چکارشون داری؟؟؟خودم گفتم کسی اینجا عصا قورت داده نیاد بهتره برا من و البته برا خودشون هم
خب چیزی نگفتن که..اصلا خودشون میان جواب میدن.
اتفاقا خواستم بگم از پله ها برگشتی زمین که پشیمون شدی دیگه ننوشتی مواظب پله ها باش
بعدا بیام ببینم چی شده ننوشتی

شاپرک یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

خب خدارو شکر ...منتظر روز نوشت ۱۲ هستیم

ببخشید ها مگه من چیکارشون دارم !!؟
فقط میخواستم بگم که ایشون مصداق اون ضرب المثله که چایی نخورده پسر خاله شدن ...!!

خدا بخیر کنه واگذار به کی شدم!!!؟

التماس دعا

شــــــهریار یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ب.ظ http://shar00.blogfa.com

سلام حاجی جوابت کف دستمه تا برگردم خدمتت برسم فعلآ که سر حالم باشه تا برم شکمی از عزا ذر بیارم و بعد خدمت برسم

یا علی

قبول باشه برادر..این حاجی حاجی گفتنت کاری کرده که بعضیها فکر کنن من حساسیت دارم و مثلا فرت و فرت! عصبانی میشم
التماس دعا..یاعلی مدد

شاپرک یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ب.ظ


فکرکنم برا جواب به آقا شهریاره این خنده ها؟؟!!یا برا فرت و فرت؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

مطمئن بودمممممممممممممممممممممممم

آقای میم دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ق.ظ http://www.sangesaboore89.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز
تقصیر شماست که تا ما از در اومدیم خصوصی نوشتی برو کت و شلوارت رو درآر راحت باش . اون پیژامه رو هم بپوش .

بنده که خبر نداشتم خونه پسرخاله ام قراره مهمون بیاد

تازه قبلش پنجره رو هم بسته بودم . چون رفته بودم تو وبلاگشون گفته بودم اینجا تارو مار زدیم یه وقت تشریف نیارین غش کنین .
امان از این حس قشنگ ( کنج کاوی )
امروز صبح اول وقت هم رفتم از خشک شوئی گرفتمش !!
به هرحال از اینکه یه روز تاخیر داشتم شرمنده . حقیقتش باید جبران بیخوابی ها رو می کردم . دیشب تا رفتم خونه افطار کردم و تا سحر خواب بودم .
حالا بماند که از صبح مجبور بودیم جواب پس بدیم !!
ولی به هرحال اینجا یه چیزی که کم داره همون آیکون شیطونکه ...
برای روز ۱۲ هم خدمتتون می رسم البته فک کنم بهتره با همون لباس رسمی بیام .
اگر اجازه بدین بنده امروز با زبان خودم مختصر صحبتی با شاپرک عزیز بکنم :

دوست عزیز و گرامی

خبرت شد که در شهر شکر ارزان شد
خبرت شد که دی طی شد و تابستان شد

ما اگر رندیم و مستیم همه از ساز دل است
ورنه آن چوب حریف است و نه این باده تو

امروز به رسم ادب و احترام کت و شلوار را از تن بیرون نخواهم آورد تاشما را بیشتر خوش آید . امیدوارم در جوابیه کامنت های مندرج در وبلاگ خودتان نیز تعجیل بفرمائید .
کاش مرا خواب در نمی ربود و جوابم را زودتر می دیدی !!
اما به بنده فرمودید خبیث :
برای روشن شدن اذهان عمومی نظر شما و خوانندگان عزیز را به سنت ژاپنی ها جلب می نمایم .

فستیوال گریه نوزادان برای دور شدن ارواح خبیث!

والدینی ژاپن بر این باور هستند که این سنت، یعنی وادار کردن نوزادان به گریه طولانی، برای سلامت و حفظ آنها از شر شیاطین و ارواح خبیثه بسیار مفید است.
از این رو والدین نوزادان خود را در این مسابقه به دست کشتی گیران آماتور زومو sumoمی‌سپارند. این کشتی‌گیران نوزادان را بالا و در هوا نگه می‌دارندو با ترساندن،آنها را وادار به گریه و فریاد زدن می‌کنند.
داوران مسابقه امتیاز را به نوزادی‌می‌دهند که صدای بلندتر و گوش خراش‌تر داشته باشد. به عبارتی با گریه خود، گوش فلک و خلق را کر کند.
برنده مسابقه هم پدر و مادر نوزادی است که با بلندترین و طولانی‌ترین بانگ، ونگ زده باشد.
حالا اگه قرار بود این داور این مسابقه قاصدک باشه و بنده هم ارواح خبیث معلوم بود برنده مسابقه یک نفره بین ما سه تا کی می شد !؟

ضمنا در خصوص جراحی شست پا بنده پیشنهاداتی دارم که به وقت لزوم خدمت جناب قاصدک عزیز عرض خواهم نمود !

به قول عزیزی :

از صبر و تحملتان ممنونم !

خوش اومدی.ممنون.آقا هرجور راحتی بیا.
اصولا ما حشره کش هم نمیزنیم(تبلیغ کالایی خاص هم نمیکنیم)
ممنون تشریف میارید اما من فکر نکنم گفته باشم خبیث
باید برم بگردم اما این تکیه کلام دوست خودتونه ..من میگم شیطنت
آخرین خبری که دارم اینه که بعضیها دم سحری مواظب پله ها نبودن
اونوقت هی فرت و فرت میومدن به ما میگفتن مواظب پله ها باش
آقای میم.صریح بگو.چون بعدا اینجا زود مصادره میشه عنوان و مطلبی.!! خب اون ممنون از تحملتون را بگید که:قال القاصدک.بوده
خوشحال میشم از نظراتتون//تا بعد.یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد