عجب رسمیه رسم زمونه

 

 

جمعه وقتی بعداز نوشتن و ارسال ِ پست ِ *نامه های آدینه*خواستم

این دکلمه را از قاصدک بردارم؛تلفن به صدا در اومد وفمهیدم قسمت نبود 

عجب رسمیه رسم زمونه قصهء برگ و باد ِخزونه

       میرن آدمها

از اونها فقط" خاطره هاشون به جا می مونه 

عادت داشتم که در حد توان همه روزه میزبان دوستانم درقاصدک باشم

ولی دو روزه که از این توفیق بی نصیب ماندم...

ضمن عرض تشکر از همدردی عزیزانی که باخبر شدند"به عرض سایر دوستان میرسانم که:

به علت درگذشت برادرم شاید نتونم تا آخر هفته در خدمت باشم

از این بابت عذر میخوام و شرمنده لطف و محبت عزیزانم..سحرگاه یکشنبه"ساعت پنج

 

اَللّهم اغفِرالمؤمنین والمؤمِنات..وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِمات

بَل اَحیاءُ مِنهُم وَالاَموات...تابِع بَینَناوَبَینَهُم بِالخَیرات

اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوات..اِنَّکَ عَلی کُلِ شیِّ قَدیر

بِرحمَتِکَ یا اَلرحَمَ الرّاحِمین 

از ما من و تو صدا فقط می ماند

یا خاطره ای بجا ز ما می ماند

ای دوست"وفا؛ وفا؛ وفا باید کرد

آری به خدا قسم وفا فقط می ماند 

التماس دعا....یاعلی مدد

پس از باران: سرعت رشد بهشت زهرا(س) سریعتر از عمران و آبادانی تهران شده

بیاییم همراه با یک صلوات" فاتحه ای"مهمون کنیم کسانی را که زودتر از ما ساکن اونجا شدند...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


نسخه قابل چاپ | تاریخ: یکشنبه 30 فروردین 1388 ساعت:03:51 | نویسنده:★قاصدک★ | 16 نوازشی بیادگار

قاصدک مستُ غزلخوان آمده...

 

 سفر ِقاصدک به دیار عشق ومستی به پایان رسید و باز روز از نو و روزی از نو..

 

زبان قاصر و من عاجز از شرح آنچه در آن دیار دیدم و شنیدم...

 

رفتم...چون خواست او بود...آمدم...بی آنکه میلی به بازگشتم باشد...

 

در این مجال ، تنها ذکر این نکته را ضروری میدانم که بگویم:

 

هرگز در هیچ منزلگاهی چیزی را از درگاه حیّ منان،برای خود طلب نکردم

 

 مگر آنکه قبل از آن برای تمامی ملتمسین ؛ دعا و استغاثه ای نموده

 

و زیارتی ننمودم قبل از طواف ِدلهایی که به امانت برده بودم...

 

ممنون ِتو دوست عزیز که امانتی بس گران را به من وانهادی...

 

امیدآن دارم که حداقل امانتداری صادق بوده باشم...

 

 دعاگوی قلبهای مهربانتان"قاصدک"    

 

علی الحساب امیدکه این سوغاتی موردقبول واقع شود..!!

 

قاصدک مستُ غزلخوان آمده      از دیــار وصـل جـانـان آمده  

  

از نجف" از کاظمین" از کربلا      وعـده گاه عاشقان ِ اولیاء   

 

دست افشان،پایکوبان،مست مست 

 

خورده یک پیمانه از جـام الست !

 

بر مـزار مرتضی؛مولا علی       اوعلی گفت وعلی گفت وعلی

 

نزد مولا داشت ذکر فاطمه         یاد کرد احوال یاران را همه

  

 

کربـلا دیـد و دل او پـر گـشـود

 

ای دوصد رحمت براوکه دل ربود 

 

نی که ازکرب وبلابرگشته او      بلکه از قرب خدابرگشته او 

 

ازگلستانی که عطر یاس بود    مرقـد مـولایمان عـبـّاس بود  

 

مرقد عـبـّاس را بوسیده است

 

گویی عطریاس را بوئیده است

 

جـنـّت ُالاعلی که گویندکربلاست     روضه رضوان که خوانند نینواست 

 

گرشتاب دیدی که درشعرآمده       عفوکن ؛ زیرا که بی دل آمده !

 

آمدم اما دلم جامانده است         در برسلطان خوبان مانده است 

 

کربلا عقل و دل و جانم بـبـُـرد 

 

.....کاش می شد.....

 

کاش می شد ؛ کربلایی گشت ومـُرد

 

تابعد " یاعلی مدد "

پس از باران(پ.ن) .!.(۱) 

اسامی ملتمسین دعایی را که در پست(قاصدک کرب بلا)نوشته بودم را انداختم تو چاه کوفه... 

............................شاید مولا برای درد دل با چاه اومد و نظری کرد......................... 

پس از باران(2) 

قابل توجه دوستانی که میگفتند:باباتودیگه کی هستی!!!

ازآنجاکه از بازار و خرید سررشته ای ندارم"وقت بازار رفتن دیگران میومدم"نت"!! 

قاصدک مستُ غزلخوان آمده...

 

 سفر ِقاصدک به دیار عشق ومستی به پایان رسید و باز روز از نو و روزی از نو..

 

زبان قاصر و من عاجز از شرح آنچه در آن دیار دیدم و شنیدم...

 

رفتم...چون خواست او بود...آمدم...بی آنکه میلی به بازگشتم باشد...

 

در این مجال ، تنها ذکر این نکته را ضروری میدانم که بگویم:

 

هرگز در هیچ منزلگاهی چیزی را از درگاه حیّ منان،برای خود طلب نکردم

 

 مگر آنکه قبل از آن برای تمامی ملتمسین ؛ دعا و استغاثه ای نموده

 

و زیارتی ننمودم قبل از طواف ِدلهایی که به امانت برده بودم...

 

ممنون ِتو دوست عزیز که امانتی بس گران را به من وانهادی...

 

امیدآن دارم که حداقل امانتداری صادق بوده باشم...

 

 دعاگوی قلبهای مهربانتان"قاصدک"    

 

علی الحساب امیدکه این سوغاتی موردقبول واقع شود..!!

 

قاصدک مستُ غزلخوان آمده      از دیــار وصـل جـانـان آمده  

  

از نجف" از کاظمین" از کربلا      وعـده گاه عاشقان ِ اولیاء   

 

دست افشان،پایکوبان،مست مست 

 

خورده یک پیمانه از جـام الست !

 

بر مـزار مرتضی؛مولا علی       اوعلی گفت وعلی گفت وعلی

 

نزد مولا داشت ذکر فاطمه         یاد کرد احوال یاران را همه

  

 

کربـلا دیـد و دل او پـر گـشـود

 

ای دوصد رحمت براوکه دل ربود 

 

نی که ازکرب وبلابرگشته او      بلکه از قرب خدابرگشته او 

 

ازگلستانی که عطر یاس بود    مرقـد مـولایمان عـبـّاس بود  

 

مرقد عـبـّاس را بوسیده است

 

گویی عطریاس را بوئیده است

 

جـنـّت ُالاعلی که گویندکربلاست     روضه رضوان که خوانند نینواست 

 

گرشتاب دیدی که درشعرآمده       عفوکن ؛ زیرا که بی دل آمده !

 

آمدم اما دلم جامانده است         در برسلطان خوبان مانده است 

 

کربلا عقل و دل و جانم بـبـُـرد 

 

.....کاش می شد.....

 

کاش می شد ؛ کربلایی گشت ومـُرد

 

تابعد " یاعلی مدد "

پس از باران(پ.ن) .!.(۱) 

اسامی ملتمسین دعایی را که در پست(قاصدک کرب بلا)نوشته بودم را انداختم تو چاه کوفه... 

............................شاید مولا برای درد دل با چاه اومد و نظری کرد......................... 

پس از باران(2) 

قابل توجه دوستانی که میگفتند:باباتودیگه کی هستی!!!

ازآنجاکه از بازار و خرید سررشته ای ندارم"وقت بازار رفتن دیگران میومدم"نت"!!